Thursday, October 30, 2003

جایزه شیرین عبادی و شمر


راستش را بخواهید اینروزها از دست برخی از خوانندگان شمر نامه کلافه شده و از پرسشهای ساده اندیشانه شان در باره شیرین عبادی به جان آمده ایم، چپ و راست با دادن خبرهای از دسته به گُل دادن های خانم عبادی از ما می خواهند که دیدگاه خودمان را در اینباره روشن کنیم، نخست باید بگوییم این دوستان ما یا نوشته های ما را در باره جایزه نوبل خوب نخوانده اند و یا از آن سر در نیاورده اند، ما در هیچ جا از شیرین عبادی قهرمان نساخته ایم که امروز از سخنانش جا بخوریم و ناامید گردیم، وانگهی اگر شما براین باورید که شیرین عبادی می تواند نقشی را در گول زدن مردم بازی کند بی رودربایستی بگوییم که از مرحله پرت هستید و ملت را دست کم گرفته اید، ملت در درازنای سالهای گذشته و بویژه از پاییز پارسال تا به همین اکنون نشان داده اند که حکومت اسلامی را به پشمشان هم نمی شُمُرند و دست حکومتگران به خوبی خوانده اند، انتخابات نهم اسفند ماه گذشته را نگاه کنید تا بدانید چه می گوییم، از کوشش های جناح های حکومتی برای بازارگرمی انتخابات که بگذریم، با وجودی که هواداران و ياران خجالت زده حکومت اسلامی از ملی مذهبی های درون کشور گرفته تا دارودسته فدائیان اکثریت به رهبری سگ سبیل پیشین فرخ نگهدار در برون مرز مایه فروان برای انتخابات گذاشتند و حتی مردم را با ترساندن از جناح آدمخوران مسلمان تهدید به شرکت در انتخابات نمودند، اما مردم با گفتن نه و کساد نهادن بازار انتخابات نشان دادند که کار این حکومت تمامه، چرا دور برویم از خیزش مردمی خرداد ماه به اینسو با وجود سرکوب شدید همه روزه گواه اعتراضات مردمی در شکلهای گوناگون آن بوده ایم و روزی نبوده که خبر اعتصاب و اعتراض نداشته باشیم. اوضاع آنقدر خراب است که حتی انصار حزب الله انشعاب داده، سازمانهای حکومتی بروشنی به جان یکدیگر اوفتاده و یکدیگر محکوم به دست داشتن در جنایات می کنند. تگناهای اقتصادی، اجتماعی و جهانی حکومت اسلامی هم پیشکش.
دوستان
به گمان ما زمان افشاگری حکومت اسلامی گذشته است دست این مادر جندگان برای همه رو شده است، نه تنها مردم ایران بلکه اهالی جهان میدانند که حکومت اسلامی، حکومت مشتی آدمکش، دزد، چپاولگر و مادرجنده می باشد و مایه فلاکت و سیه روزی ایرانیان است. حنای اینان نزد مردم دیگر رنگی ندارد، داستان شیرین عبادی خیلی بیمزه است و ارزش افشاگری هم ندارد، طرف نه تنها آبروی خودش را برده بلکه به ریش خاتمی و خیمه ولایت هم ریده است، استریپ تیز اسلامی اش هنگام بردن جایزه پیشکش، همینکه جایزه نوبل را حق خاتمی دانسته کلی دشنام پشتش خوابیده، قضیه اسلام و حقوق بشر هم آنقدر بی مایه است که حتی حسین درخشان هم باور نمی کند.
به گمان ما نیروها و احزابی که هنوز در اندیشه افشاگری و افشاکردن حکومت اسلامی هستند، ملت را دستکم می گیرند و از جنبش مردم جا مانده اند، از تئوری های هم که خود را هوادار آن می نامند بویی نبرده اند، اینان حتی خواب سرنگونی حکومت اسلامی را نمی بینند در حالیکه جنبش مردمی برای آزادی و مردمسالاری ناقوس رفتن حکومت اسلامی را به صدا در آورده است.
کار اينها تمامه

Wednesday, October 29, 2003

الکثافته من الاسلام

شاشیدیم به درگاه الله خدای مسلمانها با این دین تخمی اش که اسلام باشد، دینی که سرتا پایش بوي گند است و بس، آخر ریدیم به سینه محمد(مج) با این دینی که آورد، از در هر مسجد و حسینه و تکیه ای که رد شوی بوی گند آن دل و روده ات را بالا می آورد، کثافت از سروروی مومنان به این دین می بارد، اما آنقدر پررو هم هستند که می گویند "الانظافه من الایمان".
اینها به جهنم ارمنی ها، این ماه رمضانشان دیگر نوبر است، دهان تمامی روزه داران بوی گند مستراح های مساجد را می دهد، مادر جنده ها کله سحر از خواب بیدار شده، با سرروی کثیف به اندازه گاوی تا خرخره آشغال خورده ، دعاهاي بي سروته خوانده و دو رکعت و نصفی نماز خوانده و دوباره می خوابند تا بوي گندشان تکمیل گردد و دهانشان در روز بعد بوی سوراخ کونشان را بدهد. در دارازنای روز بجز بلغور کردن چند دعای بند تنبانی که خودشان هم از آن سر در نمی آورند هیچ گُهی نمی خورند تا هنگام افطار که یک تغار دیگر آشغال خورده وعرعر قرآن خوانده و می خوابند. نام این جلف بازیشان را مهمانی خدا گذاشته اند. ای ریدیم به آن الله شما با این پارتي اش. ریدیم به خاندان محمد رسول الله با این سنت کیریش. مسلمانان مادر جنده یکسال تمام را به دروغگویی، دزدی و تبهکاری از هر صیغه اش سپری می کنند، آنوقت با این بوگند راه انداختنتان جانماز آب کشیده و به الله پارتي می روند. ای شاشیدیم به دین و عقیده امت پلید اسلام از حنفی و شافعی گرفته تا شیعه اثنی عشری.
از بوی گند دهان این مادر جنده ها گذشته، ماه کثیف رمضان ما تمرین زورگویی و سرکوبگری مسلمانان برای جا انداختن ایدئولوژی پلید توحیدی نیز می باشد، فلسفه دیگر رمضان همانا زورگویی به مردمان و وادار نمودنشان به دروغگویی است، در کشورهای که اسلام دین رسمی آنهاست همه مردم از مومن گرفته تا بی ایمان، از مسلمان گرفته تا بی دینان می باید دورئی کرده دروغ گفته و ادای روزه داران هرز را در بیاورند و بدین ترتیب تمامی اهالی یک سرزمین یکماه مجبور به دروغگویی می شوند.
براستی که باید گفت: " الکثافته من الاسلام"

Saturday, October 25, 2003

پروتکل الحاقي گاییدن خواهر امام حسین در کربلا


برای کسانی که کمترین آشنایی با جهان پلید شیعه دارند مانند روز روشن است که رخدادهای سیاسی تاریخی که گریبانگیر این امت کون برهنه گشته و می گردد بگونه ای تکرار کودنانه واقعه گُه بار عاشورای حسینی است. همه میدانند که ما در روز عاشورا گردن سیدالجاکشین حسین ابن علی زدیم و افزون بر خواهرش اهل و بیتش را هم گاییدیم و به زبان امروزی پروتکل الحاقی بیت سابق وی را به حرمسرای خودمان با ریختن خون پلیدش در تاریخ به ثبت رسانیدیم ، با این وجود شیعیان زین المعقدینی از محرم بنام ماه پیروزی خون بر شمشیر نام برده و می برند.

داستان پروتکل الحاقی اینروزها هم یاد آور و تکرار رخداد کربلاست، با این توفیر که تنها جای ما در این میان خالیست، دهان سیدعلی خامنه ای(جک) که در شرارت دست کمی از حسین ابن علی (مج) ندارد بگونه ای گاییده شده که به گلوی بریده حسین می گوید قلیان ناصرالدین شاهی، همانند سیدالجاکشین که اهل بیت خود را به گاییدن داد، سراپای نظام اسلامی را به گاییدن داده و به روی مبارکش هم نمی آورد، زین العابدین زمان دبیر شورای امنیت امت حسین روحانی می گوید "مشكلي با آژانس به وجود نخواهد آمد "، خاتمی که در پُرروئی، پاچه ورماليدگي،لکاتگي و دريدگي به خواهر بزرگ سیدالجاکشین ماننده است چون زینب در کربلا می گوید" مذاكرات خوب و سخت بود! ما روي تضمين اروپا حساب مي كنيم " و انگار نه انگار که اروپائیان تضمینی نداده اند.
رفسنجانی چون ام کلثوم همشیره کوچک حسین ابن علی و همسر عمربن خطاب(جفتک الله علیه) که مصائب کربلا تحمل کرد وبا سري افکنده دندان روی جگر گذاشت، خاموش مانده و برخلاف همیشه در خطبه هاي نماز جمعه این هفته اش خبری از هارت و پورت نبود، در این میان نمایندگان مفلوک مجلس نیز چون اهل بیت سیدالجاکشین در کربلا به گاییدن داده شده و بايد با راي خود بايد فرمايشات رهبري را مهر تاييد زنند .
امت نالان و گریان شیعه هم چون همیشه بی خبر از اینکه ولی فقیه کاسه نه تنها جام زهر را چون کاسه شله زرد به سر کشیده بلکه آنرا نیز لیسیده، کفن پوش به صحنه آمده و به سرروی خود کوبیده و نوحه سر داده که:"اجازه نخواهيم داد كه جام زهر ديگري به ولايت فقيه خورانده شود. امروز پروتكل را پذيرفتيم، فردا بايد حجاب را از سر زنان برداريم."




Tuesday, October 21, 2003

رابطه شمر با شیرین عبادی


تا آنجا که میدانیم ما تاکنون در هیچیک از نوشته هایمان از کسی قهرمان نساخته ایم، از هنگامی که داستان جایزه صلح نوبل و اهدا آن به شیرین عبادی پیش آمده، برخی از دوستان که سر از نوشته های ما در باره شیرین عبادی در نیاورده اند گستاخی نموده و ایرادهای بنی اسرائیلی از ما می گیرند، پنداری که ما این جایزه را به شیرین عبادی داده ایم و یا اینکه شیرین عبادی را امامزاده کرده و ملت را به بستن دخیل به ایشان فرا خوانده ایم. همانگونه که از روز نخست گفتیم خرسندی ما از آنرو بود که با این گزینش از یکسو مبارزات مردم ایران برای آزادی، مردم سالاری و دستیابی به حقوق بشر برسمیت شناخته شد و از سوی دیگر پرده از سیه کاری های حکومت اسلامی در سراسر جهان برداشته شد.
راستش را بخواهید ما نه تنها این جایزه را بلکه تمامی جوائز نوبل در زمینه های گوناگون حق خودمان میدانستیم، اما بخاطر مردم ایران از حق خودمان گذشتیم و به ملت با زبان بی زبانی گفتیم که شیرین عبادی را ارج نهند اما از شیرین عبادی قهرمان نسازند و او را ناجی خود نپندارند و به بهانه شیرین عبادی برای گرفتن سهم خودشان بپا خیزند.

چرا جوائز نوبل را حق خودمان می دانیم مانند روز روشن است، جایزه صلح نوبل را برای زدن گردن سید الجاکشین حسین ابن علی، ورنه نواده هرزه محمد(مج) به قدرت می رسید، حمام خون راه می انداخت و با تکثیر میکروبی خود به نوادگانش این امکان را می داد که جهان را در درازنای 1321 سال پس از مرگش به خون بکشند. از سوی دیگر به یمن شمرکار ما در کربلا امت شیعه هزاران سال است که در روز عاشورا شکمی از عزا در آورده و به اندازه صدها سال در یک روز "شله زرد مفت" می خورند.
جایزه پزشکی نوبل، بازهم بخاطر گردن زدن سیدالجاکشین، چرا که غده چرکین حسینی را با عمل جراحی خودمان در کربلا از بدن مفلوک انسانیت بیرون کشیدیم ورنه بدن بیمار رنجور بشریت افزون بر دردهای بی درمانی که از عفونت مسیحیت، یهودیت، اسلام حنفی و شافعی نصیبش گشته است به انگل شیعه هم مبتلا بود.
جایزه ادبی نوبل، بازهم بخاطر زدن کردن سیدالجاکشین، چرا که در پی آمد آن امت شیعه شیر شده و دست به آفرینش هنرهای دراماتیک سادومازوخیستی صمعی و بصری زده و همه ساله همزمان با اجرای زنده مراسم زنده قمه زنی، زنجیرزنی، سینه زنی، تعزیه و روضه خودشان را به لجن هم می گیرند.
جایزه نوبل در اقتصاد، بازهم برای گردن زدن سیدالجاکشین، اگر گردن آن پلید را نزده بودیم، جهان سیدستان شده بود بسخنی دیگر اهالی جهان کره خاک امروز همه سید بودند و چون اولاد پیغمبر جماعت کون گشاد و انگل مآبند، اقتصاد جهان بدون تردید می خوابید.
باری می بینید که ما از حق خودمان گذشته ایم و تا کنون هیچ نگفته ایم پس شما هم بهتر است بجای ایراد بنی اسرائیلی گرفتن از ما و "دنبال شپش گشتن در لحاف کهنه" فکری به حال خودتان کنید.
اکنون هم برای روشن شدن خوانندگان گرامی می گوییم.
خانم شیرین عبادی از دیدگاه ما، آدمی سکولار است که با توجه به پیشه اش که همانا دادخواه(وکیل) دادگستری باشد افزون بر پذیرش و دادخواهی پرونده قربانیان کشتارهای زنجیره اي، کوشش های فروانی برای بهبود حقوق بشر بویژه حقوق زنان و کودکان در ایران انجام داده است. او به هیچ جناحی از حکومت وابسته نبوده ، کوشش نکنیم او را به مسلمانان حاکم بچسبانیم، جایزه او را سد راه مبارزات مردم ایران برای رسیدن به آزادی و مردم سالاری تعبیر نکنیم، بجای هرز دادن وقت، مظلوم نمایی حسینی و چُسناله های خاله زینبی که حق ما پامال شد و این جایزه حق شیرین عبادی نبود و ... برخیزیم و به پیشواز رخدادهای آینده برویم، جنبش مردمی که در خرداد ماه آغاز گردید گرچه فروکش کرده هنوز خاموش نگردیده است پرونده زیبا کاظمی باز است، سالگرد کشتارهای زنجیره در راه است و زرافشانها در زندان، شانزده آذر نزدیک است و باطبی ها در بند، تردید نکنید حکومت اسلامی در بزرگترین تنگنای دوره حیات ننگین خود گرفتار آمده است و در نزد شهروندان ایران از کمترین اعتبار و هیبتی برخوردار نیست، حتي اگر شيرين عبادي جايزه صلح نوبلش را نذر اين حکومت کند چيزي را عوض نمي کند، کاراينها تمام است، اگر هشیار باشیم به همین زودی خواهیم توانست کشور را از بند مسلمانان پليد رها گردانيم.

کار اینها تمامه

Wednesday, October 15, 2003


پیشواز گسترده و آگاهانه مردم از شیرین عبادی نشان داد که ملت برای رسیدن به حقوق شهروندی خود از پای ننشسته و نخواهند نشست.

کار اينها تمامه
زنده باد ملت ایران


وبلاگهای زیر گزارش های ارزنده و خوبی را از این پیشواز را آورده اند

شادی شاعرانه
شبح
زیتون
خورشید خانم
شراگيم

چند گزارش تصويري
گويا 1
گويا 2
پيک ايران 1
پيک ايران 2

Tuesday, October 14, 2003

در باره پيشواز شيرين عبادی



Lemond.jpg


شيرين عبادی کار خود را کرده و پاداشش را هم دريافت کرده و ما هم برای کار او در اين چند سال خوشنوديم و اينکه چهره حکومت اسلامی را چون جهنم به جهانيان نشان داد جای سپاسگزاری دارد، که ما هستيم. به گمانم تا اینجای کار او در اينجا پایان یافته، اگر ما به پيشواز او می رويم نه برای پيشواز از يک قهرمان و يا ناجی، ما می خواهيم به خودمان و جهان نشان دهيم که ما خدمتگزاران به حقوق بشر و آزادی را ارج نهاده و گرامی می داريم و برای گرفتن حق مان پافشاری می کنيم.

شيرين عبادی می تواند تا پایان راه همراه ما باشد و يا نه. يادمان باشد هر کس گنجايشی دارد. ما نبايد اميد و ناميدی مان را به افراد ببنديم و گرنه خمينی و خاتمی را جلو رويمان داريم. اما امروز اين به ما بسته که از اين آبرو ريزی جهانی که سهم حکومت شده، کوششمان را چند برابر کنيم برای سرنگونی حکومت ( راه ديگری نيست).

کنجکاو

Monday, October 13, 2003

به پيشواز شيرين عبادی برويم*


shirinB250_133981a.jpg


به پيشواز شيرين عبادی برويم که به جهانيان نشان دهيم که او برای به دست آوردن آزادی و حقوق پای مال شده مردم ايران تنها نيست و هيچگاه نبوده. به جهان نشان دهيم که ما شايسته آزادی و حکومتی مردم سالار و سکولار هستيم.
پشتيبانی و پيشواز ميليونی ما به جهان نشان می دهد که ما مردمی يگانه و شايسته بهترين ها هستيم. بگذاريد از اين حکومت با همه دنگ و فنگ های دروغين اش يک بار برای هميشه بگذريم. از " محافظه کاران" خامنه ايی، رفسنجانی و باندهای دزد و مافيا ای شان و از دروغگويان و فريب کاران حرفه ای "اصلاح طلب" برای هميشه بگذريم.

بگذاريم يک بار برای هميشه آنچنان فرياد بکشيم که ناشنواترين گوش ها و کَرتَرين آدم ها صدای مان را بشنوند. امروز جهان از ما بی باکی می خواهد. سالها فرياد زديم که ما تنهاييم و امروز می بينيم که جهان به ما می گويد که تنها نيستيم، و ما به پيشواز اين همبستگی (بيداری) جهانی برويم.
آنچنان که بارها گفته ايم نه نيازی به اسلحه و ارتش هيچ قلدری داريم و نه بيمی از پيمان های پشت پرده شان به دل راه می دهيم. ما پروانه هيچ جنگ ويرانگر ديگری را به تبه کاران حکومتی نمی دهيم.

بگذاريم يک بار هم که شده پراگماتيست های خوبی باشيم و از اين درنگ تاريخی به سود خود بهره مند شويم.
بگذاريم در اين پيچ راه تاريخی، قطار حکومت اسلامی با همه سردمداران ريز و درشتش واژگون شود.
بگذاريم که اين رنج، درد و فرياد تلنبار شده ساليان ستم و غارتگری يک بار و يکباره از گلوی مان بيرون آيد که جهان و سردمداران حکومت بدانند، ما "امت" تو سری خورده نيستيم، بدانند ما ملتی هستيم که می خواهيم آن چنان که شايسته توانی هايمان است، سرفراز زندگی کنيم.
بگذاريم که همه بدانند که ما اين ها را نمی خواهيم و کارشان در ايران تمام است. جهان به کوشش ها و فريادهای ما پاسخی داده، بگذاريم که ما هم پژواک اين پاسخ را به جهانيان برگردانيم.

بگذاريم پيشواز از شيرين عبادی را به سرآغاز پيشواز از ياران از بند رها شده مان، سرآغاز رهايی زنان خوار انگاشته شده و تو سری خورده ساليان دراز ستمِ زن ستيزان کنيم و اميدی به آينده ايی شايسته برای کودکان گرسنه و رنجور ميهنمان کنيم.

اگر چنين نکنيم، دوباره و ده باره بايد از دستگيری و يا اعدام اين و آن، از تازيانه زدن ها، از پای مال شدن حق اين و آن بناليم و همچنان خاموش چپاول و غارت منافع و منابع مردم مان و کشورمان را گواه باشيم.
اگر چنين نکنيم، دوباره بايد طومار جمع کنيم، به ملای بی سروپای "معظم" نامه های گدايی نوشته و درخواست دادخواهی و بخشودگی کنیم.
اگر چنين نکنيم، بايد دو باره و سد باره از بی داد انگل های تبه کار چون مرتضوی ها در گوشه ايی زاری کنيم.
اگر چنين نکنيم، بايد ملت تاوان حکومت اين نابخردان را از جان و سرمايه اش همچنان بپردازد.
اگر چنين نکنيم، ..................

زمان آن رسيده که ديگر نناليم، فرياد کنيم.

*این نوشته دوست خوبمان کنجکاو را از بخش دیدگاه های شبح به وام گرفته ایم .

Saturday, October 11, 2003

افتخارات حکومت اسلامی و جایزه صلح نوبل به دكتر شيرين عبادي

سکوت رسانه های دولتی حکومت اسلامی، هنگامی که خبر بردن جایزه صلح نوبل در صدر اخبار رسانه های گروهی جهان قرار دارد نشان از ترس، زبونی و درماندگی سران حکومت از این رویداد بزرگ است، واهمه سردمداران حکومت از اینروست که جهان و جهانیان امروز، مبارزات مردم ایران زمین برای آزادی، حقوق انسانی و مردم سالاری را به رسمیت شناختند. رسانه های گروهی جهان امروز از خانم شیرین عبادی، بنام وکیل خانواده های کشتارهای زنجیره، نویسندگان دگراندیش، مدافع حقوق زنان که در حکومت اسلامی کمترین حقوقی را ندارند و مدافع حقوق کودکان در کشوری که آقا زاده گان لقمه دهان کودکان را می دزدند، یاد کردند. در یک سخن همراه این جایزه کوس رسوایی حکومت اسلامی در سراسر جهان بصدا در آمد.
در این میان بخش اصلاح طلبان حکومتی! از ابطحی معاون رئیس جمهوری و چند وکیل دون پایه مجلس گرفته تا مسجد جامعی وزیر ارشاد، که بنابر مرده خوری ذاتی شان که از خوی پلید مسلمانی آنان برمی خیزد، می خواهند از این جایزه قبایی برای خود دوخته و آنرا به حساب افتخارات حکومت اسلامی بگذارند. سخنان صادق زیبا کلام عصاره شله زردی است که این بیخردان خورده و می خورند.

صادق زيبا كلام استاد دانشگاه در تهران در واكنش به تصاحب جايزه صلح نوبل توسط شيرين عبادي در مصاحبه با راديو فردا مي گويد: معتقدم كه به عكس آنچه محافظه كاران تصور ميكنند كه اهداي جايزه صلح نوبل به خانم عبادي توطئه براي كوبيدن جمهوري اسلامي است، دريافت جايزه در حقيقت يك افتخاري براي جمهوري اسلامي و ايران اسلامي است.

کلاهمان را که قاضی کنیم می بینیم که حق با صادق خان است، تدبیر و دور اندیشی سران و سردمداران حکومت اسلامی و کارگزارن مسلمانشان در دست زدن به کشتارهای زنجیره، دشنه آجین کردن فروهرها، خفه کردن پیونده و مختاری، سر به نیست کردن پیروز دوانی و... یورش به خوابگاه های دانشجویی، سرکوب و بزندان انداختن هزاران تن از شهروندان ایرانی و در یک سخن سرکوب کارشناسانه ملت در بیست پنج سال بزرگترین افتخار زنجیره ای جهان اسلام را آفریده است، اگر این تدبیر و دور اندیش نبود خانم شیرین عبادی کجا می توانست بعنوان وکیل خانواده های قربانیان کشتارهای زنجیره و مدافع حقوق بشر شناخته گردد.
اگر کوشش صادقانه و مومنانه سران حکومت اسلامی که در درازنای بیست پنج سال گذشته نبود که از روی خلوص نیت، حقوق زنان را مطابق قوانین شرعی و انسان ستیزانه اسلام عزیز (که زنان را حتی آدم بشمار نمی آورد)و با تاسی از قرآن مجید و به ضرب چماق برادران حزب الله و از جانگذشتگی سپاه و بسیج، حقوق زنان کف دست گذاشتند و روسری بر سرشان نمودند، خانم شیرین عبادی کجا می توانست بعنوان مدافع حقوق زنان شناخته شود. خودمانیم اگر شعار یا روسری یا توسری نبود، اگر زنان از بازار کار رانده نمی شدند، اگر حقوق سرپرستی کودکان پس از جدایی بین زن مرد برابر بود و سنگسار و مجازات اسلامی نبود و در یک سخن اگر زنان آدم شمرده می شدند دیگر چه جایی برای جایزه صلح نوبل خانم شیرین عبادی بود؟
اگر نقش اسلام عزیز و سربازان بی پدر و مادر امام زمان(مج) در سرکوب آزادی سخن و اندیشه نبود، خانم شیرین عبادی چه خاکی را بر سرش می ریخت؟ اصلا کسی را پیدا می کرد که حقوقش پامال شده باشد؟ اگر پایمال کردن حقوق ملت ایران که بزرگترین افتخار حکومت اسلامی است نبود، زمینه برای مبارزات حقوق بشری خانم شیرین عبادی وجود نداشت که جایزه نوبل را نصیبش سازد.
اگر ساماندهی و سازمان یافتگی انصار حزب الله بوسیله حکومت اسلامی نبود خانم شیرین عبادی از کجا امیر فرشاد ابراهیمی را پیدا می کرد تا پرونده نوار سازان را روبراه کند؟ اگر حکومت اسلامی خانم شیرین عبادی را به زندان نمی انداخت ایشان از کجا به شهرت جهانی می رسیدند؟
اگر تلاش شبانه روزی سردمداران حکومت اسلامی در پیاده کردن دین حنیف اسلام که پیغمبرش با کودکان هفت ساله مقاربت می نمود، نبود، از کجا می شد جشن تکلیف برای دختران هفت ساله برگزار کرد و در نُه سالگی راهی خانه شوهرشان کرد و در دوازده سالگی سنگسارشان نمود، بر طبق کدامین قانون می شد، کودکان خیابانی مهدور دم اعلام نمود و انگشتان علی کوچولو برید تا دیگر دزدی نکند؟ مگر کشک است اگر اسلام و حکومت اسلامی نبود دستکم حقوق بچه ها پایمال نمی شد. اینهم از برکات و افتخارات حکومت اسلامی است که حتی حقوق بچه ها را پامال کرده می کند ورنه خانم شیرین عبادی از کجا می توانست به همین سادگی ها مدافع حقوق کودکان گردد و جایزه صلح نوبل بگیرد؟

افتخار حکومت اسلامی اینست که
مسلمانان در درازنای بیست و پنج سال حکومت، با سرکوبهای گسترده شرعی که ریشه در دین مبین اسلام دارد، حقوق شهروندان ایرانی را از پیر تا جوان، از زن تا مرد، از دانشجو تا بچه های کودکستانی را بگونه ای پایمال نموده اند که خانم شیرین عبادی براحتی برنده جایزه صلح نوبل شده است
.

Thursday, October 09, 2003

سوی دیار جاکشان به کربلا می رویم

سوی دیار جاکشان به کربلا می رویم
روزنامه نيويورک تايمز در نوشته پیرامون هجوم زائران ایرانی! برای زیارت کربلا آنهم در شرایط خطرناک کنونی می نویسد : سربازان آمريکايي با آگاهي از خطراتي که اينان به استقبال آن مي روند و رنجي که در راه مي کشند، در شگفتند که چگونه اعتقاد مذهبي کسي مي تواند او را نسبت به خطر مرگ خود و عزيزانش، چنين بي تفاوت کند. بنا به گزارش خبرگزاري رسمي ايران، تا کنون 100 زائر ايراني بر اثر انفجار مين هاي زميني، حمله دزدان، گرما، بي آبي و سوء تغذيه، جان سپرده اند.
ای تف بر شله زرد نشناسی امت شیعه! این شله زرد به حرام ها، شله زرد را خورده و کاسه اش را می شکنند. بیست و پنج سال آزگار است که اسلام ناب محمدی بر در و دیوار ایران از شرق تا غرب از شمال تا به جنوب را شله زرد زده، اما این شله زرد به حرام ها الاغ وار راه اوفتاده و به عشق کاسه ای شله زرد در کربلا چون "آدمهای یکبار مصرف(1)" به میدانهای مین زده و تلف می گردند.
یکی نیست به این امت کودن بگوید، مگر عقل از کله تان پریده که جان خود را بدینگونه به خطر می اندازید، مگر کورید که نمی بینید حکومت عدل علی(زج-2) در ایران برقرار است، زیارت نجف توی سرتان بخورد. ای شله زرد نشناس ها، وضع زندانهای کشور چون اماکن مقدسه اسلامی است که در آنها می شود به خدا نزدیک شد، روزه گرفت نماز خواند و کلی شله زرد، خلاصه اینکه "اعتكافي و اندروني خالي از طعام و شله زردی كه در اين نزديكي است" از آن گذشته بیمارستان بقیه الله-عج (3) هم دارد که معجزش در شفای بیماران کور و کچل شما از نجف هم بیشتر است. حتی آیت الله شاهرودی(فک-4) که از قضا "گاییده کربلا و زاییده نجف اشرف" است سخن از بیمانندی زندانهای حکومت اسلامی می راند که زندانیان را در آن به پروار می گیرند و در همسنگی با زندانیان معامله شده با کشورهای دیگر، زندانیان حکومت اسلامی بگونه اي فربه و چاقند که صداي سازمانهاي حقوق بشري در آمده که زندانيان ايراني مردند از خوشي. اصلا چرا دور برویم همین شاهرودی(فک) "گاییده کربلا و زاییده نجف اشرف" را نگاه کنید، با اینکه یقین دارد که در عراق نانش توی شله زرد است و می تواند چون آیت الله حکیم(مج) یا حجته السلام خویی(جک-5) فی الفور به لقاالله شتافته و به فیض شهادت برسد و با سید الجاکشین حسین ابن علی محشور گردد از جایش نمی جنبد و زیارت نجف و کربلا را به آلت تناسلی اش هم حساب نمي کند.
ای دستهای بریده ابوالفضل عباس به خشتک ناپاکتان، مگر رهبر یکدست چه از ابوالفضل کم دارد که برای زیارت آن نره خر، حوزه قم را در برابر حوزه نجف فروخته، ضعیف نموده و بهانه به دست روزنامه های صهیونیستی میدهید. زیارت گور طفلان مسلم توی سرتان بخورد، مگر یاسر و مهدی چه از آنها کم دارند، ببیند که این غربی های خدا نشناس چگونه دست بدامان این عزیزان امت می شوند که چپ و راست برای گرفتن مراد دلشان، نذری به حساب ایشان می ریزند. چون عقیل ابن ابی طالب کور شوید، زیارت آن علیل ذلیل مرده که علی دستش را داغ کرد به چه دردتان می خورد،مگر لطف الله میثمی را نداريد که حکومت اسلامی کونش را همه روزه داغ مي کند و بروي خودش هم نمي آورد .
زيارت امام حسين کوفتتان شود، مگرمظلوميت و خواهرجنده گي سيد محمد خاتمي ، از مظلوميت و خواهرکسدگي سيد الجاکشين حسين ابن علي چه کم دارد که اينگونه جان و مال ناموس خود را به خطر انداخته و سوار کاميونهاي حمل زباله نيروهاي آمريکايي مي شويد.
بدبختهاي شله زرد خور ! خيالتان تخت باشد ديگر بخاري از ديگ شله زرد امام حسين بر نمي خيزد وخبري از مراد دادن هم نيست، از آن بدترتاريخ نشان داده امام حسين عوضي است، چرا دور برويم، پيش از شما، ده پانزده سال آزگار مشتي مجاهد ختم روزگار، به امامت مسعود رجوي و بانو هرشب جمعه به کربلا رفته و با خلوص نيت مراد دلشان، که همانا رفتن به تهران بود از سيد الجاکشين مي خواستند اما امروز از فرانسه سر در آورده اند.شمايان کجاي کاريد.
شاشيديم به ايمان و اعتقاد شما امت شيعه!

خودمانیم اگر شما جای ما بودید به این امت چه می گفتید؟ پانبشت: 1- آدمهای یکبار مصرف: اشاره به بسیجیان دارد که هنگام جنگ چون گوشت دم توپ و ابزار مین روبی کاربرد داشتند.
2- زج کوتاه شده زن جنده است لقب علی ابن ابی طالب به مناسبت پاچه ورمالیدگی های مادر حُسنین فاطمه الزهرا
3- عج کوتاه شده عمه جنده که در مورد امام زمان استعمال می شود
4- با استغفار از درگاه جنده دوعالم، فک کوتاه شده فیل کُس لقب فاطمه الزهرا را به فیل کون حساب کرده و برای آیت شاهرودی به معنای فیل کون استعمال نمودیم ، دلیل شرعی این استعمال از اینرو بود که ایشان از یکسو سید فاطمی بوده و از سوی دیگر ویرانه های قوه قضایه حکومت اسلامی را آباد کرده که کون فیل می خواهد.
5- جک کوتاه شده جاکش است، این لقب برای حجج اسلام و آیات عظامی که با جهانخواران غربی نشست و برخاست بسیار دارند کثرت استعمال دارد، تلفظ این لقب برای غربی ها که عادت به نشخوار اسامی عینی غینی اسلامی ندارند اما دوست دارند طرف معامله را بهتر بشناسند آسانتر است.

Tuesday, October 07, 2003


پاسخ شمر به نامه پراکنی های بی سروته بستگان و وابستگان زندانیان ملی مذهبی


بستگان و وابستگان مفلوک و بی همه چیز زندانیان ملی مذهبی!



خسته نشدید از این نامه پراکنی های جلف، مگر کورید و یا خرید که در نمی یابید، این بخش از یاران امام(مج) که امروز بر اریکه قدرت تکیه زده اند، آن بخش از یاران امام(مج) را که امروز آب خنک می خورند و از قضا پدران، پسران و همسران و دوستان شما هستند، به تخم چپشان حساب نکرده و نمی کنند.
براستی که شما آدمهایی خنگی هستید که از فراست(شعور) بهره ای نبرده اید، آنهمه نشست و برخاست با حاکمان امروزی، در پیش و بعد از انقلاب اسلامی تان داشتید هنوز پی نبرده اید که با مشتی مسلمان بدتر از خودتان طرفید. مگر کور بودید که ندیدید چگونه دهان مرحوم بازرگان را که عمری پامنبری امام(مج) را کرده بود سرویس نمودند که بیچاره توی طیاره آنهم در آسمان بلاد کفر مُرد تا دیگر چشمش به چشم اینها نیافتد.
اصلا چرا دور برویم مگر ندیدید با مرحوم یدالله سحابی چه معامله کردند، بلایی بسر جگرگوشه اش "عزت الله خان" آورده بودند که اشک فرخ نگهدار و دارودسته اش را که، حتی مرگ رفیقانشان را به هيچ انگاشتند، چنان در آورده بود که در اروپا سیلاب راه انداخت و کلی خسارت ببار آورد.

شرم کنید
پدران، پسران و شوهران شما آنقدر بی فراستند (بیشعور) که با وجود آگاهیشان از تمام جنایات حکومت اسلامی در درازنایی بیست و پنج سال گذشته هنوز خود را ملتزم به قانون اساسی تخمی آن میدانند و از آن بدتر خود را مدافع و دلسوز نظام اسلامی می خوانند و با دارو دسته عسگراولادی مسلمان برسر آن مسابقه گذاشته اند، راستش بخواهید زندان هم بسر این کودنها هم زیاد است، صد رحمت به حاکمان جاکش مسلمان حکومت اسلامی که اینان را تاکنون به دارلمجانین و دستکم طویله نفرستاده است.

ای خودی های تیپا خورده!

بی رودربایستی بگوییم شما هم مشتی بفیوز، روسپی سیاسی و هرزه مسلمان هستید که تنها آزرده گيتان اینست که چرا با وجود اینکه مسلمانید، از سفره یغما رانده شده اید. شرم نمی کنید! که در جابجای نامه هايتان به سردمداران جاکش حکومت اسلامی ادعا می کنید که بستگان وابستگانتان بی گناهند و در اغتشاشات ضد حکومتی دست نداشته اند. مگر مردمی که برای گرفتن کوچکترین حقوقشان به خیابانها ریختند گناه کارند؟ مگر دانشجویانی که برای آزادی فریاد بر آوردند گناهکارند؟ مگر احمد باطبی ها، برادران محمدی و هزاران دانشجوی دیگر که در جنبش های مردمی برای بدست آوردن حقوق از دست رفته شان دستگیر شدند گناهکارند؟ مگر اعدامیان و قربانیان سرکوب حکومت در درازنای این بیست و پنج سال سیاه گناهکار بودند؟ مگر اعدامیان سالهای شصت، شصت و یک و اعدامیان سال شصت و هفت که به فرمان خمینی(مج) کشته شدند گناهکار بودند؟
بستگان شما کاریکاتوری از زندانیان سیاسی هستند و شما خانواده های دلقکهای زندانی هستید. بستگان و وابستگان شما پیش از هرچیز دربند زندان اندیشه اسلامی خودشان هستید تا گرفتار زندان حکومت. شمایان نیز از وابستگان اندیشه اسلامی خودی و غیر خودی هستید ورنه چگونه میتوان اینهمه جنایت را دید و سکوت کرد آري شمايان بر اين باوريد که از خودي ها هستيد و ديگران غير خودي، براستي که مسلمانيد.

Monday, October 06, 2003

مسلمانان مادر جنده


یکی از خوانندگان گیره بنام "هذلولی" که خدا قسمتش کرده و به زیارت کربلای شمری (همان روایت عاشورا از زبان مبارک خودمان) نائل آمده در پیامی جانسوز ضمن پذیرفتن فرض مادر جنده بودن همه مسلمانان و با این سخن که "اینهم یک ارزش اسلامی است"، از ما پرسیده که" مادر جنده بودن یکنفر چه اثری در درستی یا نادرستی افکارش دارد؟ در پایان هم افزوده "من از کسی که نام تازی برای خودش بر میگزیند بیشتر بیزارم تا کسی که در جنده زاده بودنش دستی ندارد.
برای پاسخ به هذلولی ناچاریم نخست سخنان ایشان از دیدگاه زبان شناسانه بشکافیم:

دیدگاه زبان شناسی در باره مادر جنده گی مسلمانان

ویگتن اشتاین فیلسوف زبانشناس اتریشی بر این باور است که پشت هر زبان زبان دیگری نهفته و ریشه تمامی زبانها به زبان منطق و روابط منطقی می رسد
دوست عزیز شما پذیرفته اید که مسلمانان همه مادر جنده اند پس اگر در سخنانی که برایمان نوشته اید جای واژگانی که اشاره به مادر جنده بودن دارند واژه مسلمان را بگذاریم آنگاه پاسخت را از دیدگاه منطقی در خواهی یافت بخوان تا ببینی چه می گوییم.
شما بر این باورید که:
مادر جنده گی يک ارزش اسلامي است! پس می پذیری که همه مسلمانها مادر جنده اند، اگر مادر جنده گی را برابر مسلمانی بگیریم پس سخنان شما بدینگونه نوشته خواهند شد:
اصولا (جنده بودن مادر)* مسلمان بودن يک نفر چه اثري در درستي يا نادرستي افکارش دارد؟
به هر حال من از کسي که نام تازي براي خودش برميگزيند بيشتر بيزارم تا کسي که در (جنده زاده)* مسلمان بودنش دستي ندارد.
*واژه گان بکار برده شده از سوی شما را در پرانتز گذاشتیم.


مادر جنده گی تاریخی مسلمانان

می رسیم به پرسش شما که مسلمان بودن چه ربطی به مادر جنده گی دارد، اینکه مانند روز روشن، از دیدگاه تاریخی دینی، زندگی پیغمبر اسلام محمد(مج) و خلفای راشدین و رابطه بین آنان که از یاران نزدیک او و از بنیانگذاران حکومت اسلامی بودند و پس مرگ محمد(مج) به نوبت به خلافت رسیدند، نخستین دلیل مادر جنده گی مسلمانان است.
کاری به اینکه آمنه محمد را نوزده ماه پس مرگ عبدالله به دنیا آورد و از قریش رانده شد نداریم اما از مادر جنده گی محمد همین بس که عایشه دختر هفت ساله ابوبکر صدیق را بزنی گرفت، دو دختر خود را یکی پس از دیگری به عثمان شوهر داد و با فاطمه دختر خود همخوابگی داشت،
عایشه دختر ابوبکر، سوگلی حرمسرای محمد از اینکه پیامبر زبان در دهان دختر خود می نهاده سخن گفته است و از وی پرسیده:
اى رسول خدا(ص) چرا وقتى فاطمه مى‏آيد اينقدر او را مى‏بوسى، و زبان خود را در دهان او مى‏گذارى، گوئى مى‏خواهى عسل به او بخورانى؟!

ابوبکر صدیق(راستگو لقبی که محمد به ابوبکر داده) پدرزن محمد(مج) نخستین خلیفه مسلمانان پس از مرگ محمد در مسجد النبی در برابر انصار و مهاجرین پرده از این رابطه بر داشته است. ابن ابي الحديد نقل مي کند: که چون احتجاج علي و فاطمه در مردم موثر و بصدا درآمدند بعد از رفتن علي و فاطمه عليهما السلام ابوبکر بر منبر بالا رفت و گفت ايها الناس اين چه هياهوئي است که برپا کرده ايد و گوش به حرف هر کس مي دهيد چون شهادتش را رد کرده ايم اين حرف ها را مي زند. او (فاطمه) روباهي است که شاهد او دم او مي باشد. جز اين نيست که او (علي) روباهي مي باشد که شاهد او دم او باشد ماجراجو و برپا کننده فتنه مي باشد و فتنه های بزرگ را کوچک نشان مي دهد و مردم را به فتنه و فساد ترغيب و ترهيب مي نمايد کمک از ضعفا و ياری از زنها مي طلبد مانند ام طحال است (که زني بود زانيه در جاهليت چنانچه ابن ابي الحديد ذيل همين گفتار توضيح مي دهد) که دوست ميداشت نزديکان او زنا بدهند.

ابوبکر و عمر هر دو خواستار ازدواج با فاطمه الزهرا بودند و در این راه ناکام ماندند اما عمر سپس تر ها با دختر فاطمه الزهرا "ام الکلثوم" ازدواج کرد یعنی داماد علی شد و علی نیز یکی از دختران عثمان را بنام ام سلمه در همسری داشت.

خب اگر دینی را که بنیانگزارنش این چنین بچه و خواهر مادر خود و یکدیگر را می گاییدند، دین مادر جنده گان ننامیم چه بنامیم؟

در باره بیزاری شما از ما برای گزینش نام شمر برای خودمان( کاری نداریم به اینکه شما چه نامی را برای خودت و با چه فلسفه ای برگزیده ای و یا از قوطی کدام عطاری آورده ای)، نخست اینکه تردیدی نداشته باش که ما خود شمر هستیم و اگر هم این نام را برگزیده باشیم آگاهانه برگزیدیم، مگر افتخاری بالاتر از شمر بودن هم می شناسی، گردن نواده پیغمبر اسلام را زدن و خواهرش را گاییدن کم افتخاری نیست مگر نمی بینی مسلمانان پلید چه بر سر ایران زمین آورده و می آوردند. مگر این نوادگان فاطمه فیل کُس نیستند که بیست و پنج سال آزگار است که کشور را به خاک خون کشیده اند، مگر این سیدان حسینی نیستند که کشور را چاپیده و غارت می کنند.
وانگهی عرب ستیزی چه ربطی ایرانی بودن دارد به گمان ما عرب ستیزی وسیله ای برای حفظ بیضه اسلام شیعی در ایران بوده و برای گاییدن ملت بکار میرود و بس.
مانند روز روشن که مسلمانان به ایران یورش آوردند و نه عربها، همه میدانیم که مسلمانان پس از بدست گرفتن قدرت در عربستان، نخست به سرزمینهای عرب نشین که بخشی از امپراتوری ساسانی هم به شمار می آمدند یورش برده، به ضرب شمشیر حکومت بر آنان حکومت کرده و دست به پاکسازی دینی هم زده و سپس به ایران یورش آوردند. (هنوز هم هستند زرتشتیانی که عرب زبانند و در شمال غربی عراق زندگی می کنند و یا در جنوب ایران بسیاری از مردم عربند اما ایرانی) پس این مسلمانها بودند که به ایران یورش آوردند و نه عربها.
بی رودربایستی بگوییم، بزرگترین بدبختی بیشینه ایرانیان این بوده و هست که یقه دین پلید اسلام را رها کرده و تمامی کاسه کوزه ها را بر عربها شکسته و می شکنند، و از این بدتر در مورد دین اسلام هم کاسه داغتر از آش شده و خود را عاشقان آل طاهرین می نامند، دلشان را به این این توهم خوش کرده اند که سید الجاکشین همسر دختر یزدگرد سوم بوده و بنابراین داماد ایرانیان به شمار می آید. (کسی هم نمی پرسد که آخر دختر یزدگرد سوم کجا و این سید نکبت کجا، شاشیدیم به هیکل آنانی که می گویند حسین داماد ایرانیان است. ما که گردن سید الجاکشین را زدیم و حرمسرایش را تصرف کردیم چنین چیزی ندیدیم.)
چرا دور برویم همین امروز که مشتی مسلمان بر ایران حکومت می کنند و حکومت اسلامی برقرار ساخته اند، بیشنه ملتهای عرب دین اسلام و آیین محمد(مج) را به تخم چپشان هم حساب نکرده و نمی کنند. در کجای جهان عرب مردم برای سیدالجاکشین به سر و روی خودشان می کوبند؟ در کدامین کشور عرب مردم خود را در محرم و صفر به لجن می گیرند؟ در کجا برای علی(زج- کوتاه شده زن جنده اشاره به فاطمه الزهرا ) درنده خو عزاداری می کنند؟ در کجای جهان عرب به اندازه ایران امامزاده داریم؟
کوتاه بگوییم که بدبختی ایران و ایرانی از اسلام است و این ربطی به عربها ندارد، تا این هست ایرانی بیچاره است. بیزاری شما هم از ما برای گزینش نام تازی شمر بیهوده است.


مادر جنده نمونه

نمونه دیگر مادر جنده گی مسلمانان همانا پررویی شان است، نگاهی به نوشته های این رضا دودو که خودش را علاف ما کرده بیانداز تا بدانی چه می گوییم( از علیکسرضا و پینوکیو بگذریم)، این شیعه مفلوک آمده و به بهانه دفاع از آزادی سخن لباس ولایت فقیهی بتن کرده و مارا آخوند بددهن و دشمن آزادی سخن می خواند. یکی نیست به این الدنگ بگوید، مادر جنده مگر آخوند خوش دهن هم هست که ما را آخوند بددهن مي نامي، ديديدي که آبشخور فکريت کجاست مسلمان، مسلمانزاده اگر خیلی نگران آزادی سخن هستی چرا به حکومت جاکشان مسلمان در ایران اعتراض نمی کنی که رکورددار بستن روزنامه ها در جهان است؟
از یکسو می گوید که مسلمان نیست و از سوی دیگر کونش می سوزد که ما آنچه را که سزاور است به مسلمانها می گوییم.
نادانی شیعه گری از سرو رویش می بارد، برای از رو بردن این شیعه مفلوک و نشان دادن اینکه سخنانش را به تخم شترمان هم حساب نمی کنیم داستان عاشورای شمری را نوشتیم، نه تنها گلوی حسین را بریدیم بلکه برای گاییدن خواهرش زینب کیرمان را به گلوی حسین، همانجایی که شیعیان می گویند بوسه گاه محمد(مج) بوده مالاندیم و با خون حسین که نزد شیعیان به خون خدا ماننده شده(ثارالله) زینب را گاییدیم. با کاربرد هنر همانندی کُس زینب را به ریش محمد(مج) و فرق شکافته علی و گونه های رنگ پریده فاطمه ماننده کردیم و لگد به سر بریده حسین زدیم(شیعیان میدانند چه می گوییم) تا گواه گاییده شدن خواهرش بوسیله ما باشد و نزد فاطمه الزهرا شفاعت(آرزوی قلبی شیعیان) کیرمان را بکن دو با گاییدن زینب محمد، علی و فاطمه را هم گاییدیم.
در آن شعر کوتاه روح رسول الله را لرزاندیم و علی و فاطمه را به لجن کشیدیم و ... کوتاه اینکه تمامی اسطوره های اسلام و بویژه شیعه را به گُه کشیدیم و در یک نوشته شانزده کیلوبایتی به هیکل جهان اسلام و مسلمانان ریدیم اما این رضا دودو به روی خودش نیاورد و نمی آورد و هنوز هم زین العابدین وار مزه می ریزد و غمزه زینبی می آید. اگر این مسلمان را مادر جنده ننامیم چه بگوییم؟


تز عمروعاص و یاد آوری

دوست ارجمند و دانشمند ما عمروعاص بر این باور است این برنهاد که می گوییم شیعه یعنی مادر جنده به توان بی نهایت
کارایی ندارد و با اصول فقه شیعه در تضاد است چراکه شیعه جماعت از فراست(شعور) بسته ای(محدود) برخوردارند و بنابراین دریافتی از بی نهایت که توان مادر جنده گی است نخواهند داشت ولی از آنجایی که خیلی مادر جنده اند در نهایت آنرا به مریم عذرا ربط خواهند داد و از این داستان بهره برداری دینی خواهند نمود و همین فردا پس فردا ادعای برادری با عیسی خواهند نمود و واتیکان را به عنوان قبله سوم شیعیان جهان اعلام خواهند نمود و امت عیسی را مجبور به پرداخت خمس و زکات و وجه امام خواهند نمود.
برنهادی که عمروعاص گرامی پیش می نهد بدینگونه است که مادر جنده گی شیعه برابر است با ریشه چهاردهم مسلمان به توان یکصدو بیست وچهار هزار ضربدر دو.
عدد چهارده از چهارده معصوم گرفته شده، عدد یکصد و بیست وچهار هزار اشاره به تعداد پیامبرانی دارد که رسما از سوی خدا آمده اند و عدد دو هم اشاره به همین دو امام آخری دارد که در ایران ظهور کردند.
در پایان هم یاد آوری کنیم کسانی که مسلمانند و به تزکیه و طهارت نفس باور دارند برای بهداشتی خواندن این نوشته در بایسته است که هر جا واژه مادر جنده را دیدند بجایش واژه مسلمان را بگذاراند و برعکس.

Sunday, October 05, 2003


نشسته بودیم داشتیم به خرده بدهکاري هاي شمري در اینترنت رسیدگی می کردیم که چشممان به نامه دختر افسانه نوروزی به شاهرودی اوفتاد و بررسی خرده بدهکاري ها را بکناری نهاده و نامه ای به شاهرودی مادر جنده نوشتیم

نامه شمر به شاهرودی

شاشیدیم به ریش تو، سید علی و سید محمد که از ریش پیامبر اسلام(مج) نجس تر است، مادر جنده مسلمان اینهمه آدم کشته اید، چند نفر دیگر باید بکشید تا سیراب گردید، کاش افسانه نوروزی مانند عمه ما هند جگر خوار بود که عموی پیغمبر جاکشتان را کُشت و نیزه ای را تا دسته در کونش فرو کرد.
ریدیم به برگ برگ قرآن، و تمامی آثار خطی مسلمانان، افسانه نوروزی یکی از مزدوران جاکش شما که هوای همخوابگی زورکی با او را داشته کشته.
شاشیدیم به تعالیم دین پلیدتان که آن مزدور از دستپروردگانش است، همین دین پلید شما که اساسش در حوزه بند تنبان است با جدایی زن و مرد از یکدیگر آنان را به مرز جنون جنسی می کشاند و همه جنایات جنسی که در ایران امروز رخ می دهد ریشه در همین دین کثیف و تعالیم چرند آن دارد ، بدبختانه افسانه نوروزی بر اساس فقه چرند شما دست به کشتن آن مزدور زده است، کاش دستکم چون قطامه می اندیشید.
مادر جنده مسلمان دوره تان بسر آمده، افسانه نوروزی را آزاد کنید یا نکنید فرقی به حالتان نخواهد نکرد، دیر یا زود بساط شما جاکشان مسلمان بدست توانای ملت ایران از آن کشور برچیده خواهد، زنانی در راهند از جنس هند و قُطامه و مردانی در راهند از قماش شمر و عمروعاص و ابن زیاد و خولی، اینبار ریشه اسلام از ایران زمین کنده خواهد شد، مرگ اسلام و حکومت اسلامی را مردم جشن خواهند گرفت، در آستین یکایک شما از خُرد تا کلان، از سیدعلی عبوس گرفته تا سید خندان، از خلیفه آستان قدس گرفته تا مالک رفسنجان، از عسگراولادی مسلمان تا نایب رییس مجلس، همان برادر رئیس جمهور خندان را چوب خواهند کرد. خواهر، مادر و اهل بیت تان را خواهند گایید، شمایان پاسخگویی به 25 سال جنایت، دزدی، فساد و غارت خواهید بود. کوتاه بگوییم برای شما مشتاقان کربلا کربلایی برپا خواهیم کرد که کربلای حسینی در برابرش سیزده بدر باشد.

Saturday, October 04, 2003

سیزده مهر آموزگاران سراسر ایران دست از کار خواهند کشید
از جنبش سراسری آموزگاران پشتیبانی کرده و به یاری آنان برخیزیم.