Thursday, November 03, 2005

گاییدن شتر اساس شریعت اسلام! پاسخی به یک خواننده

گاییدن شتر اساس شریعت اسلام! پاسخی به یک خواننده
یکی از دوستان در پیامی برای ما نوشته است: جناب آقاي شمر ذي الجوشن. اگه ميخواي به اسلام بند كني اقلا با منطق برو جلو ونه اينكه كون شتر گذاشتن توسط مرد مسلمان را به اسلام نسبت بدي. خب تو كشورهاي آفريقائي هم كون ميمون ميذارن پس بايد اونم به اسلام نسبت بديم؟ من با دوتا چشمام ديدم كه بارو دهاتيه تو بيابون كون خرو بز گذاشته بود. يكي ديگه تو تهرون كون سگ گذاشته بود. يه روز ديدم كه يه زني يه مرغ بغل كرده وداره تو خيابون ميدوه. دل وقلوه مرغه از كونش آويزون شده بود. معلوم شد پسر همسايه كون مرغه گذاشته. اينا كه به اسلام ودين وآئين مربوط نميشه. اين يه غريزه جنسي است كه بخاطر عدم دسترسي آسان مردها به زنها انجام ميگيره. در نهايت خواهشمندم كه با منطق ودليل اين دين كيري رو بكوبي

.اینک پاسخ ما :دوست گرامی کجای کاری، از قرار معلوم شما یا حضرت شمر را بجا نمی آورید و یا زبانمان لال شله زرد خورده و خود را به آنرا زده که اصلا آن حضرت را نمی شناسید، گمان برده اید که شمر بیکار است که به اسلام بند کند، اصلا بند کردن، کسی که گردن امام سوم شیعیان را زده و خواهرش را در کربلا گاییده، به دین اسلام چه معنی می دهد. شمر دین اسلام را به تخم چپ شترش هم حساب نمی کند تا چه رسد به اینکه به آن بند کند
.قضیه گاییدن جانوران از مهره داران گرفته تا بی مهره گان، از خونگرم گرفته تا خون سرد، از پستانداران گرفته تا تخم گذاران در دین مبین اسلام چیز تازه ای نیست، برای نمونه یکی از چهارپایانی که می شناسید را برگزنید، نگاهی به رساله یکی از مراجع تقلید کنید و از آداب و احکام شرعی گاییدن آن چهارپا آگاه شوید، احکام شرعی گاییدن عمه، دایی و خاله و دیگر جانوران هم پیشکش.
قضیه شتر و گاییدن آن هم، اساس شریعت اسلام و پایه چهارده معصوم و امامت در شیعه است، همانگونه که مسلمانان می گویند و
میدانید محمد ابن عبدالله پیش از ازدواج با خدیجه کبری یتمی مفلس فی الارض و شتربان بود، ازدواج وی با خدیجه کبری و زاده شدن فاطمه الزهرا(فک) نتیجه منطقی کون شتر گذاشتن آن حضرت است، نا گفته پیداست آدم باید کون شتر گذاشته باشد تا تن به همسری با پیرزنی هاف هافوی و از رده خارج، چونان خدیجه کبری دهد و توله ای مانند فاطمه فیل کُس را پس بیاندازد،آتش پیامبری محمد از بستر پلید این ازدواج بر می خیزد. بهررو اگر محمد ابن عبدالله کون شتر نمی گذاشت هیچگاه با خدیجه کبری ازدواج نمی کرد و به پیامبری هم نمی رسید و فاطمه فیل کُسی پس نمی اوفتاد که نسل پلید امامان شیعه را پس بیاندازد. کوتاه اینکه معراج پیامبر اسلام از کون شتر است.
خلاص/ عمروعاص



Tuesday, October 18, 2005


ای تف بر گور محمد ابن عبدالله پیغمبر مسلمانان، ای گوز بر آن دندان شکسته اش، با این دین پلید و پلشتی که آورد، کلاهتان را قاضی کنید این کثافت کاری ها از چه کسی جز مسلمانان بر می آید، اشاره به پلشتی های مسلمانان در ماه رمضان و یابه کندن چاهای دوگانه در جمکران و جاده کشی برای ظهور مهدی (مج) و کاربرد بودجه های میلیاردی برای اسلام پروری و خر کردن امت شیعه در ایران نداریم.
یک بنگلادشی، یک مسلمان کثیف در یکی امارات عرب نشین کناره خلیج فارس، دل بر گرو عشق شتری نهاده و با آن حیوان زبان بسته به شیوه پیغمبر شتری، محمد ابن عبدالله، مکررا به زنای محصنه با آن زبان بسته پرداخته، غافل از اینکه مالک اشتر که همانا شوهر شرعی شتر باشد، به برادر بنگلادش شک برده و مچ وی را هنگام معاشقه با شتر گرفته و پس از لت وکوب فراوان به پلیس واگذارده.
تفسیر شرعی اینکه برادر بنگلادش با آن قد نیم وجبی اش چگونه به گاییدن شتر می پرداخته، تنها از عهده آیات عظام و علمای دین اَن یف (حنیف) و پلید اسلام بر می آید که بر اساس قوانین شرعی دین پلیدشان سزای این شتر زبان بسته مرگ است.
جا دارد که به عبدالقادر بلوچ یاد آوری نماییم که پالایش (فیلتر) وبلاگ ایشان به دلیل پرونوگرافی شتری می باشد و بس. نگاهی به این شتر که در بخش راست وبلاگ ایشان با ناز و ادای بسیار شلنگ اندازی می کند بیاندازید تا بدانید چه می گویم، کپل های لرزان این زبان بسته چون باسن گوشت آلود حلیمه دختر سید الجاکشین حسین ابن علی دل هر مسلمان مومنی آب می کند، بالا زدن آن دم آونگ گون و زیارت آنچه در ورای آن نهفته، دست کمی از زیارت و جلق زدن در مسجد النبی برای مومنین ندارد. کاری هم به تصور آویختن و سپوختن این شتر نداریم که دست کمی از معراج پیامبر اسلام ندارد.
خلاص
شمر

Wednesday, September 07, 2005

امت پشه

امت پشه


شیعه جماعت همگی گُهند، از ایرانی گرفته تا عراقی و لبنانی همه یک ان هستند، توفیری هم ندارد از چه قماشی باشند شش امامی یا دوازده امامی، ذوب شده در ولایت یا سوسول مکتبی.
عاشقان سینه چاک سیدالجاکشین حسین ابن علی از بیشعور ترین جانوران روی کره خاک هستند، آخر کدامین نادانی در این هیروبیری که بر عراق حاکم است، پشه وار بلند شده و راهی زیارت گور فلان امام مادر جنده می گردد، که آنهم معلوم نیست در چُس صدسال پیش به کدامین ناخوشی پیس دوچار و ریق رحمت در گند و کثافت سر کشیده.
چه توفیری بین این یک میلیون شیعه که راهی زیارت کاظمین بوده اند با انبوهی از پشه که برای خوردن گُه جان خود را به خطر می اندازند وجود دارد، مگر آرزوی قلبی شیعیان شهادت نیست، پس چرا هزار نفر از اینان هنگام فرار از شهادت تلف شده اند، ما که از دیدن کفشهای تلف شدگان از خنده روده بر گشته و چهار تا دشنام نثار ارواحشان نمودیم.
نه خودمانیم مگر آن دسته از شیعیانی که هنگام عزاداری سیدالجاکشین حسین ابن علی در فلان مسجد تهران سوختند، چه توفیری پشه دارند. با وجودی که بیست و شش سال آزگار است که زندگی شان بوسیله نواده گان که امام حسین به گُه کشیده شده، از رو نمی روند و به عزاداری آن مادر جنده می روند و جزغاله می شوند و از سوی دیگر کرور کرور راهی کربلا می شوند و برای امام حسین(جک) ضریح می برند


خرمگس معرکه!

اصلا چرا دور برویم، ، همین یارو سوسول مکتبی وبلاگستان، که تازه گی ها پوست اصلاح طلبی را انداخته، برای مخالفان شاخ و شانه می شکند، بی شرمانه سنگ خمینی مج را به سینه می زند و خود را نئوخط امامی می خواند چه توفیری با پشه دارد، خمینی چه گُهی است که خط و نئو خطش چه باشد، اینکه یکی پیدا نمی شود که به این یارو یادآوری کند که بیشنه جنایات حکومت اسلامی در دوره خمینی مج رخ داده و اصلا همه این آتشها از گور آن مج بر می خیزید پیشکش، اما اینکه یکی چون خرمگس معرکه وارد پُُلمیک خط امامی و نئو خط امامی با یارو می شود و در این میان نقش خمینی مج را ماستمالی نموده، حزب توده و اکثریت را اطلاح طلب می خواند دیگر نوبر است. خجالت هم خوب چیزی است، مرد حسابی چرا دروغ می گویی، حزب توده و اکثریت کجا و اصلاح طلبی کجا؟ مگر در اوج سرکوب و شکنجه در آن سالهای سیاه نمی گفتند که در زندانهای حکومت اسلامی شکنجه وجود ندارد؟ مگر بی هیچ قید و شرطی از سیاستهای سرکوبگرانه حکومت دفاع نمی کردند؟ مگر در دستگیری و ردیابی نیروهای دیگراندیش با نهادهای سرکوبگر حکومتی همکاری نمی کردند؟
در کدامین بخش از سیاستهای حزب توده و اکثریت در آن دوران نشانی از ارزش های انسانی می بیند که آنان را اصلاح طلب می خوانید، زائده حکومت بودن، خایه مالی قدرتمندان را نمودن، و از همه بدتر پیرو و کارچاق کن جنایت کاری چون خمینی بودن با اصلاح طلبی زمین تا آسمان توفیر دارد.
از اینها گذشتهه خلخالی کاندیدای دور نخست مجلس خبرگان حزب توده بود.

Monday, August 15, 2005

پس از خواندن شمرنامه
با سپاس از سایت اطلاعات که خبرها را به گوش مسلمانان رساندند.

Saturday, August 06, 2005


بژه ی کورد و کوردستان

Saturday, July 09, 2005

با پوزش از لورکا و شاملو


هیژده تیر!
مسلمانان عبوس به خوابگاه نزدیک می شوند

دانشجویان بی دفاع

ریش های بلندِ کثیف، لباسهای سیاهِ چرک
آه، دانشجویان

آنان از دامن پلید فاطمه الزهرا می آیند
دانشجویان بی دفاع

وبه سرکوب فرزندان ملت می روند
آه دانشجویان


مرثیه برای «عزت ابراهیم نژاد»

زخم و مرگ

در ساعت پنج صبح.

درست ساعت پنج صبح بود.

حاجی بخشی چماقها را آورد
در ساعت پنج صبح

انصار حزب الله از پیش آماده
در ساعت پنج صبح

باقی همه مرگ بود و تنها مرگ
در ساعت پنج صبح

نیروی انتظامی در بر گرفت از سو خوابگاه را
در ساعت پنج صبح

و انصار و بسیج و سپاه به راهروها وارد شدند
در ساعت پنج صبح.

اینک ستیز یوز و کبوتر
در ساعت پنج صبح.

چشمی با دشنه ای مصیبت بار
در ساعت پنج صبح.

دسته های انصار با نعره های یا زهرا
در ساعت پنج صبح.

کرنای سوگ و نوحه را آغاز کردند
در ساعت پنج صبح.

در هر کنار کوی،گروه های چماقدار مسلمان
در ساعت پنج صبح.

و پرتاب دانشجویان از پنجره ها
در ساعت پنج صبح.

مرگ در زخم های گرم بیضه کرد
در ساعت پنج صبح

بی هیچ بیش و کم در ساعت پنج صبح.

راهرو خونین خوابگاه ست در حکم بسترش
در ساعت پنج صبح.

نی ها و استخوان ها در گوشش می نوازند
در ساعت پنج صبح.

تازه ده نمکی به سویش نعره بر می داشت
در ساعت پنج صبح.

که اتاق از احتضار مرگ چون رنگین کمانی بود
در ساعت پنج صبح.

تونل مرگ ساخته شد
در ساعت پنج صبح.

و برق ضرب چماق بر فرقها
در ساعت پنج صبح.

زخم ها می سوخت چون خورشید
در ساعت پنج صبح.

ودر هم خرد کرد انبوهی انصار دریچه ها و درها را
در ساعت پنج صبح.


در ساعت پنج صبح.
آی،چه موحش پنج صبحی بود!
ساعت پنج بود بر تمامی ساعت ها!
ساعت پنج بود در تاریکی بامداد!
***


نمی‌خواهم ببینمش!
بگو به ماه، بیایدچرا که نمی‌خواهم
خون ابراهيم نژاد را در خوابگاه ببینم.
نمی‌خواهم ببینمش!
ماه ِ چارتاق
نریان ِ ابرهای رام و میدان خاکی ِ خیال با بیدبُنان ِ حاشیه‌اش.

نمی‌خواهم ببینمش!
خاطرم در آتش است.
یاسمن‌ها را فراخوانیدبا سپیدی کوچک‌شان!
نمی‌خواهم ببینمش!
...
...
برو ابراهیم نژاد
به هیا بانگ ملی مذهبی هاحسرت مخور
بخسب بیآرام
این مادر جنده ها هم مسلمانند.

Wednesday, June 29, 2005

حمله نظامی آمریکا، رای فروشان و قزوینی ها

این قزوینی ها دیگر شورش را در آورده اند، بالام جان، گاییدن غریبانه امام رضا(خک) و خواهرش معصومه تا سرحد مرگ که منجر به ایجاد حوزه علمیه قم و آستان قدس رضوی شد، پیشکشتان.
پاره کردن کون مهدی امام زمان(عج) و فرستادنش به غیبت صغرا و کبری، آنهم به قیمت سرکار گذاشتن پیروان مادر جنده اش، نوش جانتان.
اما چه کار داشتید به کون وزیر خارجه آمریکا خانم كاندوليزا رايس، تا آنجا که ما میدانیم ایشان سید نیست که کونش بوی دهان پیغمبر اسلام را دهد و یا اینکه مانند چشم فاطمه الزهرا(فک) مادر سیدالجاکشین حسین ابن علی تنگ باشد که چشم شما را گرفته باشد.
این بجای خود که باسن ایشان مانند سینه ابولفضل عباس ستبر است، اما بدلایل نژادی باید میدانستید، کون ایشان بدلیل نشست و برخاست و رفت و آمد فراوان با آفروآمریکن های یقور، چون گلوی امام حسین پاره شده است.
اگر هم گمان برده بودید ایشان از نوادگان بلال حبشی می باشد باید بگوییم که کور خوانده اید، چرا که تخمهای بلال حبشی پیش از خریده شدن بوسیله محمد رسول الله(مج) بوسیله ارباب پیشینش کشیده شده بود و اجاقش خاموش. درست است که مخ محمد(مج) گوزیده بود اما کله رسول خدا پر از پهن نبود که یک سیاه کیر کلفت خریده* و به حرمسرای خود راه دهد و تر و خشک کردن زنان حشری خود را به او واگذارد.
خوب خوشتان آمده بود عیبی ندارد اما چرا آسیب روحی زدید، از عاقبت کار و موضع گیری های وزیر خارجه آمریکا نترسیدید.

باری به گفته عمروعاص گرامی غرض از این سخنان این بود که برای رای فروشان حرفه ای که گناه تمامی بدبختی های ملت را
در بیست و هفت سال گذشته به گردن شهروندانی می اندازند که زیر بار زور و بازی های حکومت اسلامی نرفته و تمامی آنرا به هیچ نمی شمرند، از پیش روشن سازیم که رفتار ها و موضع گیری های كاندوليزا رايس ربطی به تحریم انتخابات ندارد، چرا که به گفته عطارزاده بنا بر پژوهشهای یکی از زنان اصول گرای مجلس هفتمی، دلیل رفتار های نامناسب و موضع گیری های خانم رایس، ریشه در رابطه ناکام! عشقی خانم رایس با یک جوان قزوینی در دوران دانشجویی دارد، عطارزاده که خود نیز اصول گرای مجلس هفتمی است همچنین افزوده که "خانم رایس جواب دهد علت ناکامی در این رابطه چه بوده، و خاطر نشان کرده" اگر خانم رایس در این قضیه به نوعی آسیب روحی دیده اند ما حاضریم در دادگاه صالحه در مورد اين مسئله، رفع مشكل كنيم ."
روشن است که وزیر خارجه آمریکا سخنان عطار زاده را به پشم کُسش هم حساب نمی کند اما کاش یکی از رای فروشان حرفه ای استخواندار با سابقه چندین سال شرکت در بازی انتخاباتی و با تجربه ناکامی ها و آسیب های روحی بسیار پیدا می شد و برای عطار زاده این مفاهیم را روشن می کرد.

*از حاج شیخ لواط الدین قزوینی ارواحنا فدا نقل است، روزی که رسول اکرم (مج) برای خرید برده به بازار برده فروشان مدینه رفته بود، برای اطمینان از بی خطر بودن برده ها برای حرمسرای خود، با دست مبارکش خایه های برده هایی که چشمش را می گرفتند می مالید، چون کیرشان راست می شد از خریدشان صرف نظر می نمود تا اینکه به بلال حبشی رسید،
روضه
دست برد توی خشتک بلال
خایه های بلال را بدست راست گرفت

خایه ها تازه کشیده شده و ورم کرده بودند
یاد سر حسن و حسین اوفتاد

تومایه نوازش حُسنین مالید
دید بلال راست نمی کنه

وسط بازار شلوار بلال را پایین کشیدکیر بلال چون دست بریده عباس بیرون اوفتاد
هی مالید، دید بلال راست نمی کنه


خم شد، دهان مبارک را جلو برد
زبان مبارک را از بین دندانهای شکسته بیرون آورد


سر کیر بلال را با نوک زبان قلقلک داد
دید بلال راست نمی کنه

مانند دسته قلیان ناصرالدین شاهی، به دهان گرفت
دید بلال راست نمی کنه
ساک زیادی زد، کیر بلال به حلق مبارکش رسید


نزدیک بود خفه شه، اشک توي جشماش آمد
دید بلال راست نمی کنه

پول خرید بلال را داد و او را به خانه برد

خلاص
شمر



جای خالی اکبر و روزگار سپری شده محمود دولت آبادی!

Sunday, June 26, 2005

Tuesday, June 21, 2005

حاج آقا، رفیق سخن شما کوتاه بیا

حاج آقا، رفیق سخن شما کوتاه بیا




برادران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی گُه می خورند، به گور امام راحل می خندند که علیه فاشیسم مذهبی و بسود رفسنجانی بیانه بدهند، اینکارها تنها از شما برمی آید و بس، یک مشت جوان دیروزی پیرو خط امام که بویی از سیاست بد و بدتر نبرده اند و مدام خط عوض می کنند کجا و شما که همیشه پیرو یک خط بوده اید کجا، اینها اگر شعور داشتند سخنگویشان را تاجزاده نمی کردند، اصلا همه اش تقصیر اینهاست با اون ریختهای ایکبیریشان، چرا دور برویم همین قیافه منحوس برادر آرمین باعث شکست هواداران معین در خارج کشور که بیشنه شان مانند خودتان هوادار خط سابق امام هستند شد. حیف شد که شما و امثال شما از همان نخستین روزهای انتخابات به این روراستی و بدون شرمندگی مردم به انتخابات دعوت نکردید.


ماهم با شما همرای هستیم که این مادر جنده های سیاست فروش خجالت سرشان نمی شود، آبروي حرفه اي ندارند تا دیروز سنگ معین را به سینه میزدند و امروز هم بیشرمانه گوي پشتیبانی از سردارسازندگي یا همان آیت الله رفسنجانی که همان اکبر خره باشد از شما دزديده و بیانه صادر می کنند، و زحمت آدم اهل قلمی چون شما را که از آبروی حرفه اي تان مایه گذاشته اید برباد فنا می دهند.




اصلا این مجاهدین انقلاب اسلامی خبر ندارند که شما خودتان لقب سردار سازندگی به آقای رفسنجانی دادید و آنقدر از چپ راست از او بعنوان آخوندی لیبرال هوادار ارتباط با غرب نام بردید که خودتان هم باورتان شده بود،مجاهدین انقلاب اسلامی همچنین از اینکه شما و حزب شما کاشف خط امام سابق بودید آنهم در زمانی که آن مرحوم روزی سه بار آنهم با هزار اهُن و تلپ و به زحمت انداختن احمدآقا، از اتاق خود قل هو الله گویان به مستراح می رفت و باز می گشت، بی خبرند.

یک بام دو هوا
آقای سخن بین خودمان بماند ما از این آبروی حرفه ای شما و دید سیاسی شما سر در نمی آوریم کاری به اینکه با توسل کردن به سوسول مکتبی های هوادار معین و مشنگ مکتبی های خط قرمزی هوادار رفسنجانی می خواهید سیاست خودتان پیش ببرید نداریم ، ولی مگر این احمدی نژاد زبان بسته ارزشی چه از رئیس جمهوری مکتبی رجایی کم دارد که مورد بی مهری شمایان قرار گرفته، ایشان ذاتاُ رجایی مآب است، احمدی نژاد همان رایحه گند رجایی را دارد، به همان اندازه و شاید کمی کثیفتر است، همان لباسهای گل وگشاد و خشتک آویزان را می پوشد، همان ته ریش تخمی را دارد، به همان اسلام انقلابی باور دارد و همان سخنان ابلهانه را بلغور می کند.
عجبا! چکامه نویس حزبتان سیاوش کسرایی در رسای رجایی چکامه می سرود و شما به هیکل این یکی تر می زنید.
شاید ترجیح دادن رفسنجانی به احمدی نژاد از سوی شمایان نه به خاطر سوابق سازندگی ایشان بلکه بخاطر شباهتهای ظاهری رفسنجانی با شیخ صادق خلخالی باشد که حزب شما با خرج آبروی حرفه ای قلمدارانی چون شما کاندیدای مجلس خبرگان در سال پنجاه و هشت کرد.

روغن ریخته، حنای اضافی یا شله زرد شب مانده
راستش این کاربرد حساب شده آبروی حرفه ای شما برای رای دادنتان به معین و توپ تشرهایتان به مجاهدین انقلاب اسلامی که درشان را بگذارند و کارزار دفاع از هاشمی را به شما با این سابقه درخشان آبروی حرفه ای وانهند، ما را یاد دو ضرب المثل فارسی انداخت نخستین آن همان داستان ،"روغن ریخته را نذر شاهچراغ می کنند" می باشد، دومین مثل " حنای اضافی است که به
درِ کون می مالند"، سومین ضرب المثل را که برای گل روی شما چاشنی کرده ایم ضرب المثلي شمری است که با عنایت به فلسفه شله زرد " می گوید، شله زرد بی مزه را به سلامتی امام زین العابدین ناخوش می خورند."

انتخاب بین بد و بدتر و بدترین
آقای ف. م سخن عزیز، باور کنید که ما از ضرب المثل های بالا منظوری نداشته ایم و آبروی حرفه ای شما ربطی به روغن ریخته شده ندارد، به حنای اضافی که درب کون هم می مالند نمی ماند( فقط امیدواریم که از تشبیه قیافه آقای رفسنجانی به در کون مکدر نشوید)
شله زرد بی مزه هم نیست. (شما از آن شله زرد خوران حرفه ای هستید که همیشه مرغوب ترین ها را خورده اید )
اما شباهتهای زیادی هم به هرسه ضرب مثل دارد، حال شما که عمری از سیاستمداران سرآمد انتخاب کننده بین بد و بدتر بوده اید برای حفظ آبروی حرفه ای خودتان هم که شده بیایید و یکی از این ضرب المثل ها را بعنوان معرف آبروی حرفه اي خودتان در این سیه دوران بی آبرویان برگزينید.

خلاص شمر

Saturday, June 18, 2005

تا اطلاع ثانوی

پيش کش به هواداران معين




Monday, June 13, 2005

فراخوان کانون نویسندگان ایران برای گردهمایی در برابر زندان اوین

مردم آزاده‌ی ایران

سازمان‌های مدافع حقوق بشر
ناصر زرافشان هشتمین روز اعتصاب غذای دردناک خود را می گذراند و در خطر جدی مرگ قریب‌الوقوع است. ناصر زرافشان مبتلا به بیماری حاد کلیوی است و هر لحظه بر وخامت بیماری او افزوده می‌شود. ما از همه‌ی مردم، نهادهای فرهنگی و اجتماعی درخواست می‌کنیم که درگردهمایی اعتراضی تحصن‌کنندگان، از ساعت ٤ تا ٦ بعد از ظهر روز سه شنبه ٢٤/٠٣/٨٤ در برابر در بزرگ زندان اوین شرکت کنند.

کانون نویسندگان ایران

Friday, June 03, 2005



الشعب الأيراني يقول لا الي النظام
الاسلاميه

به هر زبانی که میدانی اين جمله را برگردان، پيشاپيش سپاسگزاريم.

عمرو

Saturday, May 21, 2005

الرحمن الرحیم، فاتحه اهل قبور در روز یکشنبه


جناب سخن
شما سلامت باشيد، غم آخرتان باشد، نامه چاپلوسانه به شاهرودي نوشتن و اين دشمن آزادي سخن را انسان آزاده خواند چه ربطي به حرکت متشکل و اعتراض جمعی دارد که شما تسلیت حرامش می کنید. اگر می گفتی حرکت متشکل خایه مالانه درست گفته بودی.
از آدم استخوانداری چون شما که در جاده خاکی سیاست (با خط امام و پیروی از آن قاط نزنید) چهارتا خشتک بیشتر از این آن پاره کرده بعید بود که گول یک سوسول مکتبی که می خواست مدیار را قربانی رای های احتمالی معین و گرم کردن "تنور" انتخابات کند خورده و آن نامه آبکی و بر آمده از فرهنگ دریوزگی را به شاهرودی بنویسید و از آن بدتر از ملتی که شاهرودی را آدم به شمار نمی آورند، گله مند و طلب کار باشید که چرا زیر نامه "احترام" آمیز شما را به شاهرودی امضا نکرده اند. جای خرسندی است که شمار خایه مالان در وبلاگستان از دویست و هشتاد نفر بالاتر نرفته.

از صمیم قلب به شما تسلیت می گوییم که هنوز اندر خم همان پیچ تاریخی خط امام که خواهر و مادر حزب طراز نوین را به باد داد مانده اید و تازه تازه دلتان را به کوره راهی خوش کرده اید که به خیالتان کورسوی از چراغ سبز شاهرودی در آن دیده می شود.

سفید نویسی تان در روز یکشنبه به جای خود، اما این" درخواست مجازات نماينده ي توهين کننده به خبرنگاران و بازگرداندن مسيح علي نژاد به مجلس،" دیگر چه صیغه ایست، مجلس چه کشک چه، نماینده کدام است، مرد حسابی کجای کاری ما از زمان مصدق به اینسو مجلس نمایندگان ملت نداشته ایم آنگاه شما خواهان بازگشت مسیح علی نژاد به مجلس می شوی!
نه خودمانیم، کاری به اینکه فلان چاقوکش را نماینده می خوانی نداریم، اما از چه کسی درخواست مجازات او را می کنید حتما از کسی که درخواست عفو سمیعی نژاد را کرده بودید.
آقای سخن تا کی می خواهید برای ملت بت بسازید، خمینی را بزرگ کردید امامش خواندید کم نبود، رفسنجانی را سردار سازندگی خواندید خوب نشد، خاتمی را به اینجا رساندید راضی نشدید و حالا دارید از شاهرودی الله سازی می کنید که هم رحمان است و قهار. یکی را عفو کند و دیگری مجازات(التماس دعا ).
با این شیوه اندیشه بهتر است باقی عمرتان سفید نویسی کنید یکشنبه هم پیشکش. فاتحه!

خلاص
شمر

Saturday, April 16, 2005

دلواپس

هاشمي رفسنجاني: دلواپسي‌ها آمدنم را جدي كرده است، ايرنا


کاریکاتور بالا
از بایگانی آهنگر به وام گرفته و دست کاری شده.

Saturday, March 26, 2005

"حمله ور"

گفتارآهنگی از ديو که سال پر کاری را براش آرزومنديم. ساسان گرامی شرمنده.

عمرو

Sunday, March 20, 2005

دوستان و خوانندگان گرامی شمرنامه!


دوست داشتیم که به مناسبت فرا رسیدن نوروز و آمدن بهار، پیامی نوروزی فرآهم آورده و برای یکایک شما آرزوی بهاری سبز و سالی سرشار از عشق و آزادی کنیم و در پی آن چکامه ای در وصف بهار آورده و آنرا به گاییدن اهل بیت سید الجاکشین حسین ابن علی پیوند داده و از آنجا یکراست به اعتقادات شیعیان بشاشیم، اما از آنجایی که اهل بیت سیدالجاکشین از بوی گلهای بهاری سر در نمی آورند نتوانستیم چنین چکامه ای فراهم کنیم و دست آخر هم از خیر پیام نوروزی گذشتیم. خلاص


لينک نوروزي: من دهن بلبل را سرويس مي کنم

فصلى ست خوش و هوا بود افلاكي
در حمد و ثنا نشسته كرم خاكي
شمع و گل و پروانه همه خاموشند
بر گرد ِ مزار ِ بلبلي سوزاكى

Saturday, March 12, 2005

به ياد آهنگر و پيشکش به عمروعاص




کاریکاتور بالا را از بایگانی آهنگر به وام گرفته و کمی دست کاری کردیم.
جا دارد پست کنونی را به عمروعاص گرامی پیشکش نماییم

که هنگامه نوجوانی ما ، در ره آورد سفرهایش شمر را از فرآوردهای آهنگرخانه بی بهره نمی گذاشت.
عمروعاص جان یادته!
سربریده ات شمر

Sunday, March 06, 2005

اندرزهای کناره نشین

اندرزهای کناره نشین!




سرپرست گرانقدر دفتر سیاسی شمر نامه نازنین عمروعاص
دست خوش، باورمان نمی آید که شما در چنین روزهایی که یاد آور پیروزی ما بر لشکر مادرجنده سیدالجاکشین حسین ابن علی و گاییدن خواهر و اهل بیتش بوسیله ما و سپاه آزادی خواه ما می باشد، با چنین لکاته ای بی مقدار که حتی به تخم چپ شترمان به شمارش نمی آوریم دهان به دهان شوید، گمان برده اید که ملت نادانند که چنین پاچه ورمالیده ای نشناسند، برای همه روشن است که این دمامه حسین درخشان واژن داری بیش نیست و از هواداران حکومت اسلامی است که در پوشش فعال اجتماعی به ستیز با مخالفان حکومت اسلامی و کاشتن تخم یاس در دل مردم برخاسته.
داستان زندانی گشتن آرش سیگارچی برای این پاچه ورمالیده که اگر "آب کمر" هفتاد ودو سید اولاد پیغمبر(زج) در شکمش خالی نشده باشد دست کم از "آب کمر" سربازان بی پدر و مادر امام زمان (مج) سرریزگشته است تنها کُسناله ای بود برای خودی نشان دادن و متلک پرانی به مخالفان حکومت اسلامی و عقده شیعی خالی نمودن ورنه نه زندگی آرش سیگارچی هایی که در زندان ها هستند و نه زندگی میلونها نفر از مردم آن سرزمین که زندانیان بالقوه حکومت اسلامی برای مادرجندگانی از این قماش ارزشی ندارد، همه میدانند که تنها دلخوشی اینان متلک پرانی و غسل دادن افکارشان در لجنزار فرهنگ زورخانه ای اسلام و حکومت اسلامی است. ملت هم کم و کیف کار دستشان آمده و طرف، ادا اطوارهای، متلک پرانی هایش را نادیده گرفته و سگ محل می کنند.
ایکاش بجای آن پاسخ چیزی از درسهای عاشورای شمری برای ملت نوشته بودی تا چیزی از گاییدن خواهر سیدالجاکشین حسین ابن علی بوسیله ما دستشان بیاید تا مانند دوستمان سینا هدا عاشورا زده نشده و چنین شله زردهای نخورند، باری از آنجایی که سینا هدا را دوست داریم ناچاریم در این نیمه شب پاسخی به نوشته شان دهیم.

شله زرد شب مانده، نذر امام زین العابدین بیمار!

قربان آن دل گرفته ات سینا هدا جان، دلت گرفته بجای خود اما این دل گرفتگی عمیق دیگر چه صیغه ایست، بی شوخی برایت نگران شدیم که نکند شله زرد شب مانده خورده و احوالت زین العابدینی شده یعنی بیمار گشته ای و کارت به جراحی و اینجور حرفها کشیده شده و از شدت بیماری چیزی های نوشته ای که توی کون آدم امام حسین سبز می کند، امیدواریم که چنین نباشد،
باری و پیش از هرچیز، ترا به روح خسرو گلسرخی سوگند بیا و دست از سر کچل خسروخان بردار، قربان دلت، خیالت تخت باشد که اگر خسروگلسرخی حتی یک صدم آنچه را که تو در حکومت اسلامی دیده ای و یک هزارم گندی که حاکمان مسلمان به ایران زده اند را میدید به گور خود و کرامت الله دانشیان که سهل است به گور پدرش می خندید که چنان سخنانی را در واپسین دادخواهی خود در دادگاه نظامی به زبان بیاورد و افزون بر آن در دادخواهی خود خواهر امام حسین را هم می گایید، از این سخنان گذشته روشن است که از متن "آپ تو دیت" شده دادخواهی نامه خسرو گلسرخی که دوسال اندی پیش در شمرنامه آمد بود خبر نداری کاش آنرا خوانده بودی!
تا آنجا که ما میدانیم گلسرخی عملی نبوده که به این سادگی ها که شما می گویید به امام حسین ربطش داد اما اینکه گاندی در نگاه نخست به عملی ها و بویژه تریاکی های دوره ناصرالدین شاه رفته است بازهم دلیل آن نمی شود با امام حسین رابطه داشته باشد، که شما به این آسانی به هم ربط می دهید، تا آنجا که ما میدانیم، گاندی هندو و بقولی ما عربها بقرهَُ الدین یا همان گاو پرست شما بوده و در تریپ مورتاز بازی سرآمد دوران خودش و آبشخور لاغری و شباهت ظاهری ایشان به تریاکی ها از همین روست، آنقدرها هم که شما فکر می کنید خر نبوده که موجودی به مهربانی و مفیدی گاو را رها کرده و یقه تن بی سر سیدالجاکشین حسین ابن علی را بچسبند.

همعصر گرامی شبح
از قرار معلوم شما هم مانند ما از هزار چهار صدسال پیش می آید با این توفیر که شما مانند اصحاب کهف همه این دوره را خواب بوده و تازه بیدار گشته اید، باور کنید که ما هزار چهارصد سال آزگار بود چنین سخنی را از کسی نشنیده بودیم که شما می گویید:
"در بيانيه ي استقلال كشور يك ميلياردي هندوستان كه توسط گاندي كه يك هندوست قرائت شد او اذعان ميدارد كه :
تمام همت و عزمش را براي رهايي و استقلال كشورش هندوستان از زير يوغ انگلستان، پس از مطالعات فراوان در تاريخ از حسين و واقعه ي عاشورا گرفته است و به همين دليل روز عاشورا در هندوستان از همان سال تعطيل رسمي كشور هند اعلام شده است."
آخر گاندی کجا و سیدالجاکشین حسین ابن علی کجا،در کجای تاریخ هند خوانده ای که گاندی برای مبارزه با انگلیسها مانند سید الجاکشین حسین ابن علی خواهر خود را به گاییدن داد، نه خودمانیم کربلا در کجای نقشه جغرافیایی هند قرار دارد، اگر گاندی گوشت خوار بود می شد فرض را بر آین نهاد که وی مغز خر خورده که در حول حوش کربلا مطالعه نموده و خواهر خود را مانند امام حسین به گاییدن داده از این گذشته کدامین پیرو راستین حسین ابن علی(مج) را سراغ دارید که به مخالفت با ولی نعمت شیعیان همانا انگلیس برخاسته باشد که گاندی دومی اش بشود. خیالت تخت باشد که اگر گاندی چنان که تو می گویی تخت تاثیر خواهرجندگی امام حسین قرار می گرفت نه تنها نامش را به حسین علی، حسین قلی و یا دستکم به رضا حسین تغییر می داد بلکه محرم و صفر هرسال خودش را به لجن گرفته و خواهر هفت هشت دانه از خدایان هند را مانند امام حسین گاییده و سر میبرید و نذر حسینی میداد تا اینکه یک میلیارد نفر علاف کند.
حال گیریم که شما درست بگویید و گاندی چنین شله زردی را خورده باشد و یک میلیارد هندی را در روز عاشورا علاف گردند که چه؟ مگر چیزی از خواهر جندگی و جاکشی امام حسین کم می شود؟ وانگهی از کدامین هنگامه ای سخنان گاوپرستان در باره امام حسین (مج) حجت شده است.
شاید دلیل تعطیل رسمی عاشورا در هند، شباهت ظاهری قتل گاو با امام حسین باشد که دوی آنان با زدن گردن کشته می شوند اما بین خودمان باشد در کجای دنیا و بویژه هندوستان گاوی را سراغ داری که حرمسرا راه انداخته و با اهل عیال راهی جنگ در صحرای گرم و بی آب علفی چون کربلا گردد و دست آخر خواهر و اهل بیت خود را به گاییدن دهد.

Friday, March 04, 2005

آزادی زندانیان سیاسی را خواستاریم



Saturday, February 19, 2005

شهید زنده

شهید زنده!




آسمان کانادا اندوهبار است،
چشمانش را خواب نمی برد، با وجود نثار حسینوار جان و مال و ناموسش، آنچه نمی باید می شد رخ داد، حسین مظلوم واقع شد، حق حسین بوسیله پسرخاله های بی نام نشان انجمن وبلاگ نویسان ایران که با عقد و نکاح مرجان به کانادا نرفته بودند و به کمک پسرخاله هایشان که از دست عموهای حسین جان سالم بدر برده و از اروپا سر در آورده بودند، خورده شد، یکیشان که یا پسرخاله خُسن آقا عموی چه گواراست و یا خالوزاده شبح دایی زیتون که پسر عمه دختر خاله هاله که عروس عمه خانم آرمین گیله مرد باشد یعنی همشیره دختر عموی همه آنان که خاله ها ، دایی ها، عموها و عمه های بامدادک فرزند دلير بامداد زندی به حساب می آیند، به همراه گروه برگزیده "گزارشگران بدون مرز" به ژنو رفته تا به نام یک وبلاگ نویس ایرانی در گروه برگزیده "گزارشگران بدون مرز" در نشست مقدماتی اجلاس جهانی جامعه اطلاعاتی شرکت کرده تا پرده از سرکوب آزادی سخن و بویژه پایمال کردن حقوق فردی و اجتماعی وبلاگنویسان بوسیله حکومت اسلامی برداشته و به وجود سمیعی نژادها و سیگارچی ها و رنجي که بر آنان مي رود گواهی دهد.

آن ديگر پسرخاله شان که حتما پسر عمه دختر دایی پسر خاله آن دیگری است بنام سخنگوی پن لاگ انجمن وبلاگ نویسان ایران با رادیو فرانسه گفتگو کرده و آبروی حکومت اسلامی را برباد داده است.
از همه بدتر این خبر ها به گویا و پیک ایران نیز درز کرده است و راه گمانه زنی را برای چرایی پارس کردن نابجا و پریدن ناگهانی "سانسورچی خودش" آنهم به شيوه غلامرضا ملاحسني را به پن لاگ باز گذاشته است.
آری عاشورا ست ، این حسین هم مانند آن حسین که همان سالارجاکشان حسین ابن علی باشد با اهل و عیال گیر شمر اوفتاده و ...

ترديدی نداریم که سخنگوی حلال زاده لشکر اصلاح طلبان در وبلاگستان که با عقد و نکاح شرعي به کانادا آمده و در یک دست خایه خامنه ای و در دست دیگر خایه شاهرودی را دارد بزودی معامله بازگشت سردار سازندگی را به دهان خواهد گرفت چراکه چندیست لشکر اصلاح طلبان به امید بازگشت سردار سازندگی یکشبه شانزده سال عقب نشینی کرده اند.

حسین جان شهادت مبارک

شهیدان زنده اند!
الله و اکبر
عجب یک دنده اند!
الله اکبر
که مایه خنده اند!
الله و اکبر
همه زن جنده اند!
الله و اکبر




Thursday, February 17, 2005

از گل نازکتر و از چماق باريکتر!

از گل نازکتر و از چماق باريکتر!

خُسن آقا جان، آمدی و نساختی، قرار نبود با این آدم خیلی ساده و خوش قلب که عاشق خودش است و بوسیله عقد ونکاح شرعی آنهم حلال به کانادا آمده است دهان به دهان شوی، گناهی ندارد این حلال زاده، همه اش زیر سر شما کانونی هاست که از پسرخاله های خودتان پشتیبانی می کنيد روشن است که درخشان پسر خاله های شما را به جا نیاورد، نه خودمانیم مجتبی سمیعی نژاد کجا و حسین درخشان کجا، مگر سمیعی نژاد از قماش آن آقا زاده هاست که مورد تردید حسین درخشان قرار نگیرد، زندانی شده جهنم، پدر و مادری دارد جهنم، وکیل دارد جهنم، با وکیلش برخورد خشن کرده اند جهنم، همین که تخم و ترکه شمس الواعظین نیست کافی است که از نظر حسین درخشان حتی وجود خارجی نداشته باشد. از سمیعی نژاد بگذریم، این علی رضا طاهرپور پسرخاله کدامین تان است؟ دست کم از فرزند محسن رضایی که بنا بر گفته پدرش بوسیله سازمان ناسا فریب داده شده و مغفول (با مفعول اشتباه نشود) و پناهنده ینگه دنیا گردید دفاع می کردید تا حسین درخشان بخاطر نان و نمکی از پدرش می گیرد او را بجا بیاورد، نه اصلا چشم خود آقای طاهرپور کور، دندنش نرم، که بجای همسری با زنی مانند مرجان که زایده کشور کانادا است بلند شده دست اهل و عیالش که بدون تردید زاییده ایران هستند گرفته و به سوئد آمده و می خواهد پناهنده سیاسی بشود و حق حسین درخشان را بخورد.داستان مجتبی سمیعی نژاد و علیرضا طاهر پور درست یاد آور همان داستان عاطفه رجبی است که خبر اعدامش بوسیله همین حسین درخشان مشکوک خوانده شد، نا گفته نماند که چشم امثال عاطفه رجبی هم کور و دندشان نرم که بجای زاده شدن در کانادا و بازی "سکس اند سیتی" در آوردنِ وبلاگیِ مانند سیده مرجان، در کوره دهاتهای چون نکا بدنیا آمده و اعدام می شوند.

از این سخنان گذشته، خُسن آقا جان قرار نبود که عفت کلام را زیر پا بگذاری، مگر خبر نداری که با اهالی سرزمین گُل و بلبل طرفی که هزار و چهارصد سال آزگار است که از گُل نازکتر نشنیده و باریکتر از چماق ندیده اند. از همین شله زرد خور حلال زاده که بوسیله عقد و نکاح شرعی با مرجان که تخم حلال اش در کانادا کاشته شده و در آنجا به دنیا آمده، به کانادا آمده یاد بگیر که چقدر عفت کلام را رعایت نموده و با اینکه حقش بوسیله سه میلیون پناهنده ایرانی که بدون تردید پسرخاله های این و آن هستند خورده شده، چقدر نرم و ظریف دشنام ژنتیک بر اساس مکتب الهی اسلام و سیاستهای خارجی حکومت اسلامی می دهد و مخالفان حکومت اسلامی را حرام زاده می خواند و آب از آب هم تکان نمی خورد. کمونیست ستیزی لاجوردی وار و خوار شماری دلسوزانه برای تفرقه افکنی بر اساس سیاستهای تواب سازی شناخته شده ی حکومت در زندان هايش هم پیشکش!:

"من واقعا از زیتون و بقیه‌ی بچه‌هایی که از روی سادگی یا رودربایستی عضو این گروه قلابی شده‌اند می‌خواهم که حواسشان به این چیزها باشد و اگر صلاح می‌دانند از اعتبار و محبوبیت خودشان برای اینها خرج نکنند.

"باری! خُسن آقا جان از همه اینها بگذریم کُس ننه حلال زاده هايي از قماش حسين درخشان.

Saturday, January 15, 2005

ره آورد کربلا

ره آورد کربلا (1)
بازگشت شمر

به کوری چشم چشمبراهان مهدی(مج)، نایب بر حقش سید علی خامنه ای(زج) و سربازان بی پدر مادرش و بویژه به کوری چشم خانواده های شهیدان و جانبازان ما از سفر خود به عراق بازگشتیم، پیش از هر چیز یاد آوری کنیم که برای پیشبرد برنامه ها و کمکهای انسانی سازمان ملل به مردم عراق در ماموریتی برای این سازمان به عراق رفته بودیم.

زیارت
باری در همان نخستین روزهای بودن خود در عراق به کربلا رفته و بر سر گور سیدالجاکشین حسین ابن علی، برسم ادب شمري، به یاد روزهای خوش کربلا، ناله هاي دلنواز و ارگاسم آلود زينب شاشیدیم، همچین به یاد شهدای اسلام و بویژه مادر جندگان بسیجی و سپاهی که برای فتح کربلا سر خود را به باد داده و به مقام رفیع جاکشی نائل گشته بودند بر سر گوری که بنا بر گفته شیعیان از آن عباس ابن علی است رفته و یک شکم سیر ریدیم.

لشکر بدر
همانگونه که میدانید لشکر بدر که بیست و سه سال آزگار با پول مفت مردم فلاکت زده مردم ایران به پروار گرفته شده بود پس از سرنگونی صدام حسین با توافقی سه جانبه از سوی بریتانیا، آمریکا و حکومت اسلامی بی سرو صدا با زين و برگ وارد عراق گردید. باری بخش کوچکی از این لشکر در جنوب عراق ماندگار گردیده و در سایه و پناه نیروی های بریتانیایی، حکومتکی اسلامی تشکیل داده اند و از یکسو به چاپیدن مردم پرداخته و از سوی دیگر بنا بر شریعت اسلام سرگرم، بریدن دست و پای مردم عراق هستند و پای زنان عراقی را از کوی و برزن بریده اند، بهررو اینکه نیروهای بریتانیای در جنوب عراق کمترین مشکلی ندارند خود بهترین نشان از وجود حکومت اسلامی در جنوب عراق است.



سربازان امام زمان(مج) ، پادوی یانکی ها و "الوان فاشیسته فی العراق"

بخش دیگر لشکر بدر به پادوی سربازان آمریکایی روی آورده و به همراه دسته بزرگی از سپاه مهدی که پس از پادرمیانی نیروهای ویژه بریتانیایی از مقتدا صدر جدا شده بودند، گارد ملی! عراق را تشکیل داده اند و مانند کمیته چیان و پاسداران تازه بدوران رسیده سالهای پنجاه و هفت تا شصت علاقه زیادی به یونیفرم فاشیستی رنگ که همان اسود ما عربها و سیاه شما عجمها می باشد دارند و یکدیگر اخوی می نامد، رفتارشان در برابر سربازان آمریکایی نوکر مآبانه و یاد آور رفتار گماشتگان است. برای خود شیرنی به مردم ایران دشنام داده ولی کمترین سخنی بر علیه حکومت اسلامی به زبان نمی آورند.