Monday, November 21, 2016

نامه پراکنی خیالی به حسین ابن علی


نامه پراکنی خیالی به حسین ابن علی 




مرد حسابی ، پسر خوب ، از قرار معلوم شما یا شمرنامه نخوانده اید و یا اگر خوانده اید از آن اصلا سر در نیاورده اید.
نه خودمانیم جناب شراگیم زند خجالت هم خوب چیزی است ،این چه شله زردی است که می خوری، بگمان ما شله زرد زیاد خورده و هیزه (رودل) کرده ای که در نوشته ات  می خواهی عزاداران حسینی را پاک نشان دهی و بگویی گمان عزاداران حسینی از قماش سعید طوسی و سعید مرتضوی نیستند و تافته جدا بافته اند، خیالت راحت باشد که همه عزاداران حسینی از ریز تا درشت همه از هم مادر جنده ترند، چرا دور برویم اینکه مشتی ابله سی هفت سال در سایه حکومت اسلامی بر گرفته شده از آرمانهای حسین ابن علی زندگی کرده باشند وبا  وجود دیدن اینهمه دزدی، آدمکشی، تجاوز،  از سوی سران حکومت اسلامی که همانا از تخم تره های  حسین ابن علی  می باشند، باز هم خود لجن گرفته و به دنبال عزاداری اربعین باشند، دست کمی از سعید طوسی ها و سعید مرتضوی ها ندارند و از آنها هم بدترند.تو دیگر خیلی اسلام زده ای که کهریزک را در برابر کربلا قرار می دهی، ما کدامین  اسیر کربلا را کشتیم، که تو از کهریزک بنام نسخه بروز شده کربلا نام می بری، کشتن اسیران و تجاوز به آنان از سنتهای جد پفیوز حسین ابن علی که محمد ابن عبدالله می باشد، کشتار هفت صد تن از اسیران بنی قریظه بدست علی ابن ابی طالب و بدستور محمد پیغمبر جاکش مسلمانان یک نمونه کوچک است، باورت نمی شود از زبان خمینی جاکش بشنو. سر چشمه پدوفیلی یا همان بچه خوری هم از قرآن است، آنجا که قرآن وعده پسران بهشتی به مسلمانان را می دهد، واژگان غلمان و ولدان اشاره به این داستان دارد
 آیه ۲۴ سوره طور آمده‌است: «و پیوسته در گرد آنها غلمان گردش می‌کنند که همچون مرواریدهای در صدفند.»وَ يَطوف عَلَيهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ كَأَنهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّكْنُونٌ
در آیه ۱۹ سوره انسان (دهر) آمده‌است: «و بر گرد آنها پسرانی می‌گردند که هر گاه آنها را ببینی گمان می‌کنی مروارید پراکنده‌اند.» وَ يَطوف عَلَيهِمْ وِلْدَنٌ مخَلَّدُونَ إِذَا رَأَيْتهُمْ حَسِبْتهُمْ لُؤْلُؤ اً مَّنثُور
در آیات ۱۷ و ۱۸ سوره واقعه : «خدمتکارانی جوان جاودانی (در شکوه و طراوت) پیوسته گرداگرد آنها می‌گردند. با قدحها و کوزه‌ها و جامهایی از نهرهای جاری بهشتی (و شراب طهور)» يَطوف عَلَيهِمْ وِلْدَنٌ مخَلَّدُونَ(*) بِأَکْوَابٍ وَ أَبَارِیقَ وَ کَأْسٍ مِّن مَّعِینٍ
 ببین قرائتی جاکش چگونه  آب به دهانش افتاده هنگامی که این آیات را تفسیر می کند

جناب ف م سخن نامه شما به امام حسین را خواندیم و خندیدیم ویاد استاد مرحوم شما احسان طبری اوفتادیم که در یک سخنرانی
 در ماه محرم پنجاه و هشت در یکی از دانشکده های دانشگاه تهران از بحث ماتریالیسم دیالکتیک بیرون نیامده، گریزی به صحرای کربلا زد و لعنتی به ما فرستاد و با آوردن نام حسین ابن علی کمی آبغوره گرفته و با کف دست چند بار به پیشانی خود کوبید. باری فانتزی شما خوب است بویژه عکسهای که بر گزیده اید، اما هنوز رسوبات حسینی از گونه طبری اش دارید و ته دلتان می گوید که حساب امام حسین از اینها جداست و می خواهید به مردم بباورانید که محسنی اژه ای ها از قماش شمر هستند و راه حسین از راه اینها جداست، خودت بهتر میدانی که عزاداران حسینی در همه دوره ها مشتی دله دزد لات و بی سرپا (مانند سران و کارگزاران حکومت اسلامی) و در بهترین حالت توده کودن و احمقی بوده و هستند که برای کم کردن بار معصیت ها و گناهان خود در ماه محرم دست به عزادری زده به امید اینکه حسین ابن علی و فاطمه فیل کس در روز محشر پادر میانی و آنان
را از آتش دوزخ در امان بدارند


پی نویس دلمان می خواهد آقایان ف. م.سخن و شراگیم زند بی پرده به این پرسشها  پاسخ دهند که چه توفیری  است بین امت شیعه  هواداران حکومت اسلامی  و هواداران داعش، چه توفیری میان نیروی های داعش با گروهها شیعه از قماش حشد الشعبی و سپاه پاسداران وبسیجی ها وجود دارد. از کجا و بر اساس کدامین نشانه تاریخی  حق را به حسین ابن علی می دهید چگونه فرزندان راستین فاطمه فیل کُس از قماش سعیدین طوسی و مرتضوی، محسنی اژه ای و سران حکومتی از آدم خوران اصول گرا گرفته تا اصلاح طلبانی  چون خاتمی، روحانی و رفسنجانی و در یک سخن خامنه ای آدمکش را با شمر و ابن سعد  می سنجید ، چه تفاوتی میان حکومت اسلامی ایران با دولت اسلامی داعش در عراق و شام وجود دارد

Saturday, November 19, 2016

به یاد یزید

  

این چکامه را از وبلاگ یزید آورده ایم اربعین شما شاد باد

حکایت :

گویند که چون ز کربلا رفت
آن قافله ی ِ اسیر تا شام
در بارگه ِ یزید ، زینب
فریاد کشید و داد دشنام
زیر و زبر ِ یزید را گفت
هم شرم نکرد از در و بام
بشنید یزید و ، گفت : باری
حق داری ؛ ازآن که سوگواری
لیکن ، تو بیا بگو به بنده
ای دختر ِ بدترین درنده
گر زانکه قضیّه بود وارو
می کرد برادرت ورق رو
پیروز بُد او و بنده مغلوب
در مقعد ِ من نبود صد چوب ؟
بر همسر ِ من جفا نمی کرد ؟
کون و کُس ِ او ، هوا نمی کرد ؟
سیّد ز کمر درو نمی ریخت ؛
مافنگی و زشت و کوژ و بد ریخت ؟!
وانگاه نمی فروخت او را
چون مست که بشکند سبو را ؟
با خواهرکان ِ من نمی خفت ؟
پیش و پس ِ جمله را نمی سُفت ؟
اولاد ِ ذکور ِ من نمی کُشت ؟
اولاد ِ اُناث ِ من نمی گاد ؟
وانگه همه را به تیغ ِ خونریز
جامی ز می ِ اجل نمی داد ؟
هفتاد و دو پشت ِ من نمی سوخت ؟
خود یک میلیون دهان نمی دوخت ؟
بر باد نبود خان و مان ام ؟
کافی است برا ت ، یا بخوانم ؟!
از این همه ، ما یک از هزاریم
کی این همه زشت و نابکاریم ؟
*
زینب به لبان ِ همچو قهوه
یک عشوه نمود ، اِند ِ شهوه :
کای خورده فریب ِ زَرق ِ کَهگِل
 حق بود برادرم ، تو باطل !! 

                                                                  سوم و چهارم ِ تیرماه 83

پست شد به دست ِ خودمون : یزید بن معاویّه ؛ فی یوم ِ امروز آدینه ، پنجم ِ تیر 83 ، ساعت ِ ؟